افاقت . [ اِ ق َ ] (ع مص ) بهوش بازآمدن . (از منتخب بنقل غیاث اللغات ). اِفاقة. رجوع به این کلمه شود : بخنکی آبی که بر روی من زدند افاقت یافتم . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 298). مستی حماقت را افاقت نیست . (مرزبان نامه ). و مستی بدان سبب اختیار می کنیم مگر از غلوای آن در دل ساعتی افاقتی یابم . (جهانگشای جوینی ).و از سکرت جهالت افاقتی یابند. (جهانگشای جوینی ).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.