کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سَدّاً پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
سدا
لغتنامه دهخدا
سدا. [ س َ ] (اِ) آوازی را گویند که در کوه و گنبد و حمام و امثال آن پیچد ومعرب آن صداست . (برهان ). صدا با سین مهمله در هیچیک از کتب موجوده دیده نشده ، همانا از صد و سد که دو پنجاه است قیاس و خطا کرده است . (انجمن آرای ناصری ).
-
سدا
لغتنامه دهخدا
سدا. [ س ِدْ دا ] (ع ص ) کلام درست و صحیح . (آنندراج ) (منتهی الارب ).
-
واژههای همآوا
-
صدا
لغتنامه دهخدا
صدا. [ ص َ ] (ع اِ) معرب «سدا» است و آن آوازی باشد که در کوه و گنبد وامثال آن پیچد و باز همان شنیده شود و در عربی نیز همین معنی را دارد. (برهان ). بانگ که بر کوه افتد. (بحر الجواهر). آواز که از گنبد و کوه و چاه و غیره بازآید و مطلق هر آواز را نیز گوی...
-
صدء
لغتنامه دهخدا
صدء. [ ص َدْءْ ] (ع مص ) نیک کمیت گردیدن اسب . (منتهی الارب ). سیه سرخ شدن . (مقدمه ٔ لغت میر سید شریف ). || زدودن زنگ آئینه را. || ریمناک گردیدن . (منتهی الارب ). || زنگ گرفتن آهن . (منتهی الارب ). زنگ گرفتن آهن و جز آن . (بحرالجواهر). زنگار گرفتن ....
-
صدع
لغتنامه دهخدا
صدع . [ ص َ ] (ع مص ) شکافتن چیزی را یا دو پاره ساختن چیزی را چنانکه جدا نگردد. (منتهی الارب ). شکافتن . (ترجمان علامه ٔ جرجانی ) (مصادر زوزنی ) (تاج المصادربیهقی ). || دو گروه کردن گوسفندان را. (منتهی الارب ). بدو فرقت کردن گوسفند. (تاج المصادر بیهق...
-
صدع
لغتنامه دهخدا
صدع . [ ص َدَ ] (ع اِ) بز کوهی و آهو و گورخر و شتر جوان قوی و توانا. || مرد نازک بدن لطیف اندام . || ریم و چرک آهن . || میانه ٔ میان دوچیز از هر نوع که باشد مثلاً میانه ٔ دو دراز و کوتاه و میانه ٔ دو جوان و پیر و میانه ٔ دو فربه و لاغر و میانه ٔ دو ک...
-
صدع
لغتنامه دهخدا
صدع . [ ص ِ ] (ع اِ) جماعت مردم . || پاره ای از هر چیزی . (منتهی الارب ).
-
صدع
لغتنامه دهخدا
صدع . [ ص ُ دُ ](ع اِ) ج ِ صدیع. (منتهی الارب ). رجوع به صدیع شود.
-
سدع
لغتنامه دهخدا
سدع . [ س َ ](ع مص ) با هم درخوردن دو چیز. || گلو بریدن . || گستردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ).
-
سدا
لغتنامه دهخدا
سدا. [ س َ ] (اِ) آوازی را گویند که در کوه و گنبد و حمام و امثال آن پیچد ومعرب آن صداست . (برهان ). صدا با سین مهمله در هیچیک از کتب موجوده دیده نشده ، همانا از صد و سد که دو پنجاه است قیاس و خطا کرده است . (انجمن آرای ناصری ).
-
سدا
لغتنامه دهخدا
سدا. [ س ِدْ دا ] (ع ص ) کلام درست و صحیح . (آنندراج ) (منتهی الارب ).
-
جستوجو در متن
-
ارغمج
لغتنامه دهخدا
ارغمج . [ اَ غ َ ] (اِ) نخ بافندگی و نساجی که تار هم گویند و در عربی سدا گویند. (شعوری ). مقابل لحمة.
-
دهمست
لغتنامه دهخدا
دهمست . [ دَم َ ] (اِ) درخت غار. دهمشت . (ناظم الاطباء). برگ بو.غار. شجرالغار. (یادداشت مؤلف ). درخت غار است چنین می گویند. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). درختی است که چون بسوزند از او بوی خوش آید و عرب او را غار گوید و به رومی اذقویندیس اذفویندوس و اذفیوس ...