کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سوغات پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
سوغات
لغتنامه دهخدا
سوغات . [ س َ ] (ترکی - مغولی ،اِ) تحفه . هدیه . (از آنندراج ). تحفه . هدیه . (مجموعه ٔ مترادفات ص 88). ره آورد. (فرهنگ رشیدی ) (غیاث ). ره آورد که دوستان برای دوستان آرند و مطلق ارمغان و بخشش را نیز گویند و این زبان خوارزمی است . (مننسکی ازتتمه ٔ بر...
-
واژههای همآوا
-
صوقعة
لغتنامه دهخدا
صوقعة. [ ص َ ق َ ع َ ] (اِخ ) (ذوالَ ...) وادی حمض است مر بنی ربیعه را. (معجم البلدان ).
-
سوقات
لغتنامه دهخدا
سوقات . [ س َ / سُو ] (ترکی - مغولی ، اِ) سوغات : شعرت آوردم بسوقات و بطنزم عقل گفت نزد موسی تحفه آورده ست سحر سامری . ابن یمین .رجوع به سوغات شود.
-
جستوجو در متن
-
سوقات
لغتنامه دهخدا
سوقات . [ س َ / سُو ] (ترکی - مغولی ، اِ) سوغات : شعرت آوردم بسوقات و بطنزم عقل گفت نزد موسی تحفه آورده ست سحر سامری . ابن یمین .رجوع به سوغات شود.
-
راه آور
لغتنامه دهخدا
راه آور. [ وَ ] (ن مف مرکب ، اِ مرکب ) مخفف راه آورده و راه آورد. ره آورد. سوغات و ارمغان و هدیه و هر چیزی که چون شخصی از جایی و از سفری بازآید برای کسی بیاورد اگر همه قصیده ٔ شعر باشد. (ناظم الاطباء) (از برهان ).- راه آور دادن ؛ سوغاتی دادن . راه آ...
-
بیلاک
لغتنامه دهخدا
بیلاک . (ترکی - مغولی ، اِ) بیلک . بیلیک . به مغولی و ترکی ساعد و ساق دست و معرفت و تحفه باشد. (آنندراج از فرهنگ وصاف ). || عطا و انعام و بخشش . (ناظم الاطباء). هدیه . || سوغات . ارمغان . رجوع به بیلاکات شود.
-
راه آورد
لغتنامه دهخدا
راه آورد. [ وَ ] (ن نف مرکب ، اِ مرکب ) مخفف راه آورده . ره آورد. راه آور. رهاور. (لغت محلی شوشتر). راهواره . کنایه از سوغات که مسافران بیاورند. (رشیدی ) (از بهار عجم ) (آنندراج ) (از ارمغان آصفی ) (از ناظم الاطباء) (از لغت محلی شوشتر خطی متعلق بکتاب...
-
یرمغان
لغتنامه دهخدا
یرمغان . [ ی َ م َ ] (اِ) ارمغان و سوغات . (ناظم الاطباء). ارمغان . ره آورد.راه آور. راه آورد. سوغاتی . هدیه که از سفر آرند. (یادداشت مؤلف ). بر وزن و معنی ارمغان است . (آنندراج ) (از فرهنگ جهانگیری ) (از برهان ). و رجوع به ارمغان شود. || درم را نیز...
-
راهواره
لغتنامه دهخدا
راهواره .[ رَ / رِ ] (اِ مرکب ) ره آورد. سوغات و ارمغان و راه آورد. (ناظم الاطباء). ارمغان و راه آورد. (از برهان ). ارمغان و هدیه که از سفر برای دوستان آرند. (رشیدی ) (آنندراج ) (بهار عجم ) (از انجمن آرا) : دست تهی نیاید گردون بخدمت تومه بر طبق برآرد...
-
ره آورد
لغتنامه دهخدا
ره آورد. [ رَه ْ وَ ] (ن مف مرکب ، اِ مرکب ) راه آورد. سوغات و ارمغان و هر چیزی که چون شخصی از جایی بیایدبرای کسی بیاورد اگر چه چند بیت از نظم و نثر باشد.(ناظم الاطباء) (از برهان ). کنایه از چیزی است که چون کسی از جایی آید به طریق تحفه آورد و سوغات ن...
-
نورهان
لغتنامه دهخدا
نورهان . [ ن َ / نُو رَ ] (اِمرکب ) نوراهان . (رشیدی ) (جهانگیری ) (برهان ) (آنندراج ). نورهانی . (برهان قاطع) (رشیدی ). ره آورد که برای دوستان آرند. (از رشیدی ). تحفه . سوغات . (غیاث اللغات ). چیزی که شخص به رسم تحفه و ارمغان از جائی بیاورد.(برهان ق...
-
نوراهان
لغتنامه دهخدا
نوراهان . [ ن َ / نُو ] (اِ مرکب ) راه آورد. (انجمن آرا) (آنندراج ). هر چیز که به رسم تحفه و هدیه و ارمغان آورند. (ناظم الاطباء). چیزی باشد که چون کسی از جائی بیاید به رسم تحفه بیاورد. (جهانگیری ). چیزی را گویند که کسی از جائی به رسم تحفه و هدایا و پ...
-
شمط
لغتنامه دهخدا
شمط. [ ش َ م َ ] (اِ) شمد. (یادداشت مؤلف ). نهالی منقش . (لغتنامه ٔ دیوان نظام قاری ) : به کتان و شمط برافرازیم علم از بام این کبود حصار. نظام قاری .خوشا آن شمطها و آن صاحبی هاکه آرند سوغات ما را صواحب . نظام قاری .قسم بداد به سی پاره ٔ درزیان شمطکه...