کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سودمندی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
سودمندی
لغتنامه دهخدا
سودمندی . [ م َ ] (حامص مرکب ) نفع. منفعت . فایده . (ناظم الاطباء) : دل آرام دارید از چار چیزکزو خوبی و سودمندیست نیز. فردوسی .بی آزاری و سودمندی گزین که این است فرهنگ و آیین و دین . فردوسی .از آن پند کو سر بلندی دهدبگفت آنچه او سودمندی دهد.نظامی .
-
جستوجو در متن
-
نفیعة
لغتنامه دهخدا
نفیعة. [ ن َ ع َ] (ع اِمص ) سودمندی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
-
زیان مندی
لغتنامه دهخدا
زیان مندی . [ م َ ] (حامص مرکب ) ضرر. مضرت . مقابل سودمندی . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). رجوع به ماده ٔ قبل و دیگر ترکیبهای زیان شود.
-
کارروائی
لغتنامه دهخدا
کارروائی . [ کارْ، رَ ] (حامص مرکب ) سودمندی . کارسازی و تدبیر کار و مباشرت کار و دلالت برای کار. (ناظم الاطباء).
-
بی گزندی
لغتنامه دهخدا
بی گزندی . [ گ َ زَ ] (حامص مرکب ) صفت بی گزند. سلامت . سلام . تندرستی .صحت . (یادداشت مؤلف ). ایمنی . بی زیانی : به ایران از آن سودمندی بودخردمند را بی گزندی بود. فردوسی .مرا ز آتشی سودمندی بودخرد بیگمان بی گزندی بود. فردوسی .و رجوع به بی گزند شود.
-
کثیرالمنفعة
لغتنامه دهخدا
کثیرالمنفعة.[ ک َ رُل ْ م َ ف َ ع َ ] (ع ص مرکب ) بسیارسود. پرمنفعت . که با سودمندی بسیار بود. || (ع اِ مرکب ) خطمی . (از تحفه ٔ حکیم مؤمن ). رجوع به خطمی شود.
-
نفاع
لغتنامه دهخدا
نفاع . [ ن َ ] (ع اِمص ) سودمندی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). منفعت . (ناظم الاطباء) (المنجد). فایده . نفیعة. (المنجد). اسم است از مصدر نفع. (از اقرب الموارد).
-
منفعة
لغتنامه دهخدا
منفعة. [ م َ ف َ ع َ ] (ع اِ) سود. (دهار) (مهذب الاسماء). || سودمندی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). اسم است از مصدر نفع. (از اقرب الموارد). رجوع به منفعت شود. || هر چیز که از آن منتفع شوند. ج ، منافع. (از اقرب الموارد).
-
طباطبائی
لغتنامه دهخدا
طباطبائی . [ طَ طَ ] (اِخ ) قاسم بن محمدحسنی حسینی طباطبائی قهپائی . سیدی عالم و فاضل و محدثی ماهر بوده و از استاد خود شیخ بهائی و نظایر وی روایت کرده و از مشایخ روایت ملا محمدباقر مجلسی و مولی محمد سراب (سابق الذکر) بشمار میرفته و در علم رجال اورا ت...
-
میانجی کردن
لغتنامه دهخدا
میانجی کردن . [ ک َ دَ ](مص مرکب ) توسط نمودن و وساطت کردن . || واسطه قرار دادن . حکم کردن . (ناظم الاطباء). داور قراردادن : هر که را با کسی خصومت بود نزدیک او آمدندی تا او میانجی کردی . (ترجمه ٔ طبری بلعمی ).ازین سودمندی بود زان زیان خرد را میانجی ک...
-
موسی
لغتنامه دهخدا
موسی . [ سا ] (اِخ ) ابن احمدبن یوسف بن موسی تباعی حمیری صابی معروف به موسی و صابی و مکنی به ابوعمران (577-621 هَ . ق .)فقیه شافعی یمنی از ده کونعه ظفران در نزدیکی زبید بود. وی «شرح اللمع» ابراهیم بن محمد شیرازی را در اصول فقه شرح کرد و به قول جندی ا...
-
حارث
لغتنامه دهخدا
حارث . [ رِ ] (اِخ ) ابن علی وراق مکنی به ابی القاسم . از بزرگان اهل تقوی و رؤساء معتزله است . وی از مردم خراسان و از طبقه ٔ جبائی است و او را با جبائی ، در اهواز مناظراتی بوده است . ابو زید بلخی از وی نام برده و گوید او را کتب سودمندی است و در جانب...
-
غزیری
لغتنامه دهخدا
غزیری . [ غ َ ] (اِخ ) الخوری میخائیل . یکی از دانشمندان موارنه (طایفه ای از مسیحیان ) درقرن هیجدهم میلادی . اصل او از غزیر لبنان بود و به طرابلس رفت و در مدرسه ٔ موارنه دانش فراگرفت . وی عضو مجمع لبنانی و نائب مطران طرابلس به سال 1736 م . بودو در ای...
-
یوحنا ورتبات
لغتنامه دهخدا
یوحنا ورتبات . [ ح َن ْ نا وُ ت َ ] (اِخ ) پزشک و دانشمند و محقق که در اصل ارمنی و از مستعربان بود. در بیروت به سال 1242 هَ . ق . به دنیا آمد و به سال 1326 هَ . ق . درگذشت . در مدارس آمریکایی بیروت و انگلستان و آمریکا رشته ٔ پزشکی و تشریح و فیزیولوژی...