کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سنگ بر سنگ ناایستادن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
سنگ بر سنگ ناایستادن
لغتنامه دهخدا
سنگ بر سنگ ناایستادن . [ س َ ب َ س َ دَ ] (مص مرکب ) کنایه از هنگامه ٔسخت . (آنندراج ). سنگ روی سنگ بند نشدن : بکوه آرد نهیب او گر آهنگ ناستد سنگ آنجا بر سر سنگ .سلیم (از آنندراج ).
-
جستوجو در متن
-
ضق
لغتنامه دهخدا
ضق . [ ض َق ق ] (ع اِ) حکایت کردن آواز سنگ را که بر سنگ افتد. (منتهی الارب ).
-
مرداة
لغتنامه دهخدا
مرداة. [ م ِ ] (ع اِ) چادر. (منتهی الارب ). ملحفه . (اقرب الموارد). || سنگ انداختنی . (منتهی الارب ). مِردی . سنگ پرتاب کردنی . الحجر ترمی به . (از متن اللغة). سنگ منجنیقی .(منتهی الارب ) (مهذب الاسماء). || سنگ که بدان شکنند. (مهذب الاسماء). صخره ای ...
-
صخرة
لغتنامه دهخدا
صخرة. [ ص َ رَ ] (ع اِ) سنگ بزرگ سخت . (منتهی الارب ). سنگ بزرگ و سخت . (مهذب الاسماء). سنگ . (ترجمان علامه ٔ جرجانی ). سنگ بزرگ . (غیاث اللغات ). خرسنگ . تخته سنگ . گران سنگ . رضمة جلمد. لر : چو کوشم نهم بر سر سدره پای چو خواهم کنم در دل صخره جای .ن...
-
ورس
لغتنامه دهخدا
ورس . [ وَ رَ ] (ع مص ) چغزلاوه نشستن بر سنگ چندانکه سبز و لغزان گردد. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). نشستن خزه بر سنگ در آب چندانکه آن سنگ سبز و لیز گردد.(از اقرب الموارد): ورست الصخرة فی الماء تورس ورساً؛ رکبها الطحلب حتی تخضار و تملاس . (اقرب المو...
-
حصب
لغتنامه دهخدا
حصب . [ ح َ ] (ع مص ) سنگ ریزه انداختن بر. سنگ انداختن . (زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ). || رفتن بر روی زمین . رفتن در زمین . || اعراض کردن از... روی گردانیدن از... || حصب مکان ؛ سنگ ریزه گستردن برجای . || فروزینه و هیزم افکندن در آتش .
-
مرضوف
لغتنامه دهخدا
مرضوف . [ م َ ] (ع ص ) نعت مفعولی از مصدر رضف . رجوع به رضف شود. کباب بر سنگ تفسان بریان . || طعام که بر سنگ تفسیده پخته باشند. (منتهی الارب ) (ازاقرب الموارد). || حمل مرضوف ؛ بره که سنگ داغ داخل آن کنند تا بریان شود. (از اقرب الموارد).
-
مسن
لغتنامه دهخدا
مسن . [ م ِ س َن ن ] (ع اِ) فسان و آنچه بدان کارد و مانند آن را تیز کنند. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). سنگی باشد سبزرنگ که کارد بدان تیز کنند. (آنندراج ). نوعی از سنگ است که بر آن کارد و شمشیر تیز کنند و به فارسی فسان گویند و این ...
-
شلاجه
لغتنامه دهخدا
شلاجه . [ ] (اِ) بول بز کوهی گشن است که بر سنگ کرده باشد و سنگ از آن سیاه و چرب شده باشد. (از ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). رجوع به شلاحب شود.
-
ملسن
لغتنامه دهخدا
ملسن . [ م ِ س َ ] (ع اِ) سنگ که بر دهانه ٔ سوراخ کفتار نهند جهت صید. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). سنگی که بر بالای در خانه (لانه )ای که با سنگ ساخته شده قرار دهند و گوشت جانور درنده را درعقب آن نهند و چون جانور داخل شود و گوشت را خور...
-
شن بر
لغتنامه دهخدا
شن بر.[ شِم ْ ب َ ] (نف مرکب ) بَرنده ٔ شن . حامل سنگ ریزه .
-
قطب
لغتنامه دهخدا
قطب . [ ق ُ طُ ] (ع اِ) ستونه ٔ آهنی آسیا و چرخ . (منتهی الارب ). آهنی است در سنگ پائین آسیا که سنگ بالا بر آن گردد. (اقرب الموارد). رجوع به قُطْب شود.
-
متراجم
لغتنامه دهخدا
متراجم . [ م ُ ت َ ج ِ ] (ع ص ) سنگ اندازی کننده با هم . (آنندراج ). مشغول به سنگ اندازی بر یکدیگر. (ناظم الاطباء). و رجوع به تراجم شود.
-
چکی
لغتنامه دهخدا
چکی . [ چ َ / چ َک ْ کی ] (اِ) سوراخ میان سنگ آسیا که بدان سنگ بر دور محور گردش میکند. (ناظم الاطباء).