مرداة. [ م ِ ] (ع اِ) چادر. (منتهی الارب ). ملحفه . (اقرب الموارد). || سنگ انداختنی . (منتهی الارب ). مِردی . سنگ پرتاب کردنی . الحجر ترمی به . (از متن اللغة). سنگ منجنیقی .(منتهی الارب ) (مهذب الاسماء). || سنگ که بدان شکنند. (مهذب الاسماء). صخره ای که با آن سنگها را خرد کنند. (از اقرب الموارد). سنگ کوب . (ناظم الاطباء). || سنگ که سوسمار جایگاه خود بر آن کند. (مهذب الاسماء). سنگ که چلپاسه بر آن نشیند و منه المثل «کل ضب عنده مرداة». (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). || سنگ رویین آس . (مهذب الاسماء). سنگ بالایین آسیا. (ناظم الاطباء). رجوع به مرداس شود. || (ص ) ناقة مرداة؛ أی صلبة قویة علی السیر. (منتهی الارب ). ماده شتر سخت و توانای بر سیر. (ناظم الاطباء).ناقه را گویند به سبب صلابت آن . (از اقرب الموارد).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.