کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سنون پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
سنون
لغتنامه دهخدا
سنون . [ س َ ] (ع اِ) داروئی که بر دندان مالند. (غیاث ). داروئی که بر دندان مالند و هر چیزی که بدان دندان را تابان و روشن نمایند. (آنندراج ) (ناظم الاطباء). واحد السنونات . و هی الادویة الیابسة المسحوقة التی یدور لک بها الاسنان لتضیی بها او تستحکم . ...
-
سنون
لغتنامه دهخدا
سنون . [ س ِ ] (ع اِ) ج ِ سنة. (آنندراج ) (ناظم الاطباء) : در عهد ماضی و سنون غابر در بلادکشمیر... پادشاهی مستولی بود. (سندبادنامه ص 56).
-
جستوجو در متن
-
حرامس
لغتنامه دهخدا
حرامس . [ ح َ م ِ ] (ع ص ، اِ) ج ِ حِرْمِس . سنون حَرامِس ؛ سالهای سخت و قحطناک .
-
کعب الخنزیر
لغتنامه دهخدا
کعب الخنزیر. [ ک َ بُل ْ خ ِ ] (ع اِ مرکب ) کعب خوک باشد. چون بسوزانند و سحق کنند و در چشم کشند سپیدی چشم را زائل کند و چون سنون سازند سنون قوی باشد و چون با سکنجبین بیاشامند سپرز بگدازاند و تشنگی بنشاند و نفخ که در شکم بود سود دهد. (یادداشت مؤلف ).
-
قعس
لغتنامه دهخدا
قعس . [ ق ُ ] (ع ص ، اِ) ج ِ قعساء. رجوع به قعساء شود || ج ِ اقعس . || سنون قعس ؛ دندانهای ثابت به سبب درازی . (اقرب الموارد).
-
خداعة
لغتنامه دهخدا
خداعة. [ خ َدْ دا ع َ ] (ع ص ) مؤنث خداع .- سنون خداعة ؛ سالها که در آن نمو و افزونی کمتر باشد. (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
-
غدارة
لغتنامه دهخدا
غدارة. [ غ َدْ دا رَ ] (ع ص ) مؤنث غدار. (منتهی الارب ). زن بیوفا و فریبنده . (ناظم الاطباء). || سنون غداره ؛ سالهایی که پرباران باشد و سبزه کم روید. (از اقرب الموارد).
-
احامس
لغتنامه دهخدا
احامس . [ اَ م ِ ] (ع ص ، اِ) ج ِ احمس . جایهای سخت و درشت . || مردان دلاور. || سالهای سخت و قحطناک . || افتادن در هِنْدالأحامِس ؛ افتادن در بلایا.- سنون احامس ؛ سالهای قحطناک .
-
استنان
لغتنامه دهخدا
استنان . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) دندان مالیدن . مسواک کردن . (تاج المصادر بیهقی ). || نمایان و ناپدید شدن : استن السراب ؛ نمایان و ناپدید شد سراب . || سکیزیدن . (تاج المصادر بیهقی ). برجستن اسب و توسنی کردن : استن الفرس . || سنون کردن داروئی را. چون سنون ...
-
عوم
لغتنامه دهخدا
عوم . [ع ُوْ وَ ] (ع ص ، اِ) ج ِ عائم . (ناظم الاطباء). رجوع به عائم شود. || ج ِ عائمة. (ناظم الاطباء).رجوع به عائمة شود. || سنون عوم ؛ تأکید است (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد)، یعنی سالهای بسیار. (ناظم الاطباء). و آن در تقدیر جمع عائم ...
-
دندان مال
لغتنامه دهخدا
دندان مال . [ دَ ] (اِمرکب ) مسواک . (منتهی الارب ). دندان شویه . دندان آپریز.دندان سای . مسواک . (یادداشت مؤلف ): سواک ؛ چوب دندان مال . (منتهی الارب ). رجوع به مسواک و دندان آپریز شود. || سنون و داروی دندان . (ناظم الاطباء).
-
عوارق
لغتنامه دهخدا
عوارق . [ ع َ رِ ] (ع اِ) ج ِ عارِقة. (اقرب الموارد). رجوع به عارقة شود. || دندانها و اضراس .(از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || طواحن . (ناظم الاطباء). || سنون و سالها، زیرا انسان را فنا میسازد (از ماده ٔ عرق ، یعنی گوشت روی اس...
-
کحل
لغتنامه دهخدا
کحل .[ ک َ ] (ع مص ) سرمه کشیدن چشم را. (منتهی الارب ). کُحل گذاردن در چشم . (اقرب الموارد). || سخت شدن سال . (منتهی الارب ). کحل سنة؛ سختی آن . (اقرب الموارد). || کحل سنون قوم را؛ سال قحط رسیدن ایشان را و ضرر رسیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء)(از...
-
حجر اعرابی
لغتنامه دهخدا
حجر اعرابی . [ ح َج َ رِ اَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) شکرسنگ . حجرالعاج . سنگ رخم . ابن البیطار در مفردات گوید: قال دیسقوریدوس فی الخامسة یشبه العاج النقی و اذا سحق و ذﱡر علی المواضع التی ینزف منها الدم تضمداً به قطع النزف و اذا احرق کان منه جلاء لل...