کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سلاطة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
سلاطة
لغتنامه دهخدا
سلاطة. [ س َ طَ ] (ع مص ) دراززبان شدن . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (تاج المصادر بیهقی ). || درازدست و چیره شدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ).
-
واژههای همآوا
-
سلاتة
لغتنامه دهخدا
سلاتة. [ س ُ ت َ] (ع اِ) آنچه از چیزی برآورده و دور کرده شود مانند آب و جز آن از جوانب کاسه . (منتهی الارب ) (آنندراج ). هرچیز که بردارند و دور کنند مانند آب از اطراف ظرف . (ناظم الاطباء). || آنچه بلیسند از کاسه . آنچه به انگشت برگیرند و بلیسند. (ناظ...
-
جستوجو در متن
-
سلوطة
لغتنامه دهخدا
سلوطة. [ س ُ طَ ] (ع مص ) دراززبان گردیدن . || درازدست و چیره شدن . (منتهی الارب ). رجوع به سلاطه شود.
-
عجیب
لغتنامه دهخدا
عجیب . [ ع َ ] (ع ص ) کار شگفت . ج ، عِجاب . (منتهی الارب ) (آنندراج ) : عجیب نیست که از طین بدر کند گل و نسرین همان که صورت آدم کند سلاطه ٔ طین را. سعدی .|| خوش آیند از هر چیزی . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || امری شگفت آور. (اقرب الموارد). || ناشناخ...
-
دراززبان
لغتنامه دهخدا
دراززبان . [ دِ زَ ] (ص مرکب ) زبان دراز. آنکه زبانی دراز و طویل دارد. || سخن آرا و نطاق . (ناظم الاطباء). || آنکه به صراحت هرچه خواهد بگوید و از کس نهراسد. گستاخ در گفتار. (یادداشت مرحوم دهخدا): اگر خواهی دراززبان باشی کوتاه دست باش . (منسوب به انوش...
-
درازدست
لغتنامه دهخدا
درازدست . [ دِ دَ ] (ص مرکب ) آنکه دست دراز دارد. طویل الباع . طویل الید. طویل الیدین . (یادداشت مرحوم دهخدا). || حریص .طماع . (ناظم الاطباء) : اما بسیار طامع است و درازدست ، مال نه فراخور خویش می ستاند که صدهزارودویست هزار می ستاند. (آثار الوزراء عق...
-
اسلط
لغتنامه دهخدا
اسلط.[ اَ ل َ ] (ع ن تف ) نعت تفضیلی از سلاطة و سلوطة. مسلطتر. || دراززبان تر. || افصح : اسلطهم لساناً. (منتهی الارب ). || سلیطه تر: طلب [سقراط] تزویج المراءة السفیهة [ ظ:السلیطة ] التی لم یکن فی بلده اسلط منها. (عیون الانباء ج 1 ص 43).- امثال :اسلط...