کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سقط جنین پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
سقط شدن
لغتنامه دهخدا
سقط شدن . [ س َ ق َ ش ُ دَ ](مص مرکب ) مردن چهارپایان : شتربه را بگذاشت و برفت بازرگان را گفت سقط شد. (کلیله و دمنه ).چنین گویند کاسب بادرفتارسقط شد زیر آن گنج گهربار. نظامی .اسب این خواجه سقط خواهد شدن روز فردا سیر خود کم کن حزن . مولوی .یکی روستایی...
-
سقط کردن
لغتنامه دهخدا
سقط کردن . [ س ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) بچه از شکم افکندن پیش از زمان . بچه افکندن . بچه انداختن .
-
سقط گشتن
لغتنامه دهخدا
سقط گشتن . [ س َ ق َ گ َ ت َ ] (مص مرکب ) مردن چهارپای بخصوص مردن اسب و خر. (آنندراج ) (غیاث ) : ز نیروی هر دو در آن گیر و دارسقط گشت صد اسب در کارزار. فردوسی .چند گویی که مرا چند شتر گشت سقطاین سقط باشد برخیز و کنون اشتر خر. فرخی .رجوع به سقط شود.
-
سقط گفتن
لغتنامه دهخدا
سقط گفتن . [ س َ ق َ گ ُ ت َ ] (مص مرکب ) زشت گفتن . بد گفتن : بگه غیب چونانکه دگر کس رانتواند گفت او را سقطی دشمن . فرخی .هرکسی را عیبی و سقطی گفتندی . (تاریخ بیهقی ). و غلامان درمی آویختند و کشاکش کردند و وی سقطمیگفت . (تاریخ بیهقی ). دانم که سخت ن...
-
بچه سقط کردن
لغتنامه دهخدا
بچه سقط کردن . [ ب َ چ َ / چ ِ / ب َچ ْ چ َ / چ ِ س ِک َ دَ ] (مص مرکب ) بچه انداختن . بچه افکندن . طفل نوزاد و نورس را خارج از قاعده ٔ معهود به دنیا آوردن . ساقط کردن بچه . کورتاژ .
-
جستوجو در متن
-
ذرم
لغتنامه دهخدا
ذرم . [ ذَ ] (ع مص ) سقط جنین . افکندن زن بچه ٔ خود را. فکانه کردن جنین .
-
کورتاژ
لغتنامه دهخدا
کورتاژ. (فرانسوی ، اِ) سقط جنین با نوعی عمل جراحی و به وسیله ٔ پزشک . بیرون آوردن جنین از رحم مادر. (از لاروس ).
-
جنین
لغتنامه دهخدا
جنین . [ ج َ ] (ع اِ) مرده در گور. || هر چیز پوشیده . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || بچه اندر شکم . (اقرب الموارد) (مهذب الاسماء) (منتهی الارب ). بچه که در شکم مادر باشد. (آنندراج ) (غیاث اللغات ). ج ، اجنة، اَجْنُن : شعر ناگفتن به از شعری که باشد...
-
بچه افکندن
لغتنامه دهخدا
بچه افکندن . [ ب َ چ َ / چ ِ / ب َچ ْ چ َ / چ ِ اَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) سقط جنین . بچه ساقط کردن . بچه ٔ نارس بدنیا آوردن . انداختن زن حامله طفل نارسیده را. فکانه کردن جنین را: اجهاض ، اعجال ؛ بچه افکندن شتر. (منتهی الارب ).
-
بچه انداختن
لغتنامه دهخدا
بچه انداختن . [ ب َ چ َ / چ ِ / ب َچ ْ چ َ / چ ِ اَ ت َ ] (مص مرکب )بچه افکندن . سقط جنین . بچه ٔ نارس به دنیا آوردن . کورتاژ. فکانه کردن جنین را. (یادداشت مؤلف ). مرط. (منتهی الارب ): ازلاق ؛ بچه انداختن شتر. (منتهی الارب ).
-
بچه افتادن
لغتنامه دهخدا
بچه افتادن . [ ب َ چ َ / چ ِ / ب َچ ْ چ َ / چ ِ اُ دَ ] (مص مرکب ) ساقط شدن بچه . ناقص کردن بچه . بچه قبل از موعد بدنیا آمدن . سقط. (یادداشت مؤلف ). سقط جنین . || به مزاح و تعریض ، سخت مشتاق خوردن چیزی بودن . (یادداشت مؤلف ).
-
افگانه کردن
لغتنامه دهخدا
افگانه کردن . [ اَ ن َ / ن ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) سقط کردن جنین را، چنانکه : زن کودک افگانه کرد. (یادداشت مؤلف ) : مادر ایام اگرچه از فنا آبستن است چرخ بهر عمر او افگانه کرده ست از فنا. سنایی .مادر نحل که افگانه کند هر سحرش چون شفق خون شده زهدان بخرا...
-
مای مرز
لغتنامه دهخدا
مای مرز. [ م َ ] (اِ) درختچه ای است که در ارتفاعات جنگلهای کرانه ٔ دریای مازندران می روید. آن را در رامیان «مای مرز» و در نور «کجور دیس » می خوانند. دانه ٔ آن به نام ابهل ... معروف می باشد و در پزشکی برای سقط جنین مصرف می شود. (جنگل شناسی کریم ساعی ج...
-
تاردیو
لغتنامه دهخدا
تاردیو. [ ی ُ ] (اِخ ) اگوست آمبرواز. طبیب دانشمند فرانسوی ، فرزند «پیر الکساندر» . وی در سال 1818 م . در پاریس متولد شد و بسال 1879 در همان شهر وفات کرد. در سال 1850 بسمت طبیب مریضخانه ها منصوب شد و در1858 به استادی طب قانونی و عضویت اکادمی طب انتخا...