کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سر بر سر کسی نهادن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
سر بر سر کسی نهادن
لغتنامه دهخدا
سر بر سر کسی نهادن . [ س َ ب َ س َ رِ ک َ ن ِ / ن َ دَ ] (مص مرکب ) پیچش و خصومت کردن . (آنندراج ) : سپسی گر سرش نهد بر سرکمرش بشکند پلنگ مگر.شفایی (از آنندراج ).
-
جستوجو در متن
-
تاج پوشیدن
لغتنامه دهخدا
تاج پوشیدن . [ دَ ] (مص مرکب ) تاج بر سر نهادن . تاج بر سر زدن . تاج بر سر گذاشتن . (مجموعه ٔ مترادفات ص 87). رجوع به تاج بر سر زدن و تاج بر سر نهادن شود.
-
ابتیاض
لغتنامه دهخدا
ابتیاض . [ اِ ] (ع مص ) خود درپوشیدن . (زوزنی ). خود بر سر گرفتن . کلاه خود بر سر نهادن .
-
تتویج
لغتنامه دهخدا
تتویج . [ ت َ ] (ع مص ) تاج بر سر کسی نهادن . (تاج المصادر بیهقی ) (دهار) (زوزنی ). افسر پوشانیدن کسی را. (از قطر المحیط) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
-
ارتثاد
لغتنامه دهخدا
ارتثاد. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) ارتثاد متاع ؛ بر هم نهادن رخت و کالا. کالا و رخت بر سر هم چیدن . کالا بر هم نهادن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ).
-
کلاه نهادن
لغتنامه دهخدا
کلاه نهادن . [ ک ُ ن ِ / ن َ دَ ] (مص مرکب ) کنایه از تواضع و عجزو زبونی باشد. (برهان ). بمعنی کلاه پیش کسی نهادن . (آنندراج ). تواضع کردن عجز و زبونی نمودن . (ناظم الاطباء). عجز و زبونی کردن . (از انجمن آرا) : کله با همتت بنهاده گردون کمر در خدمتت ب...
-
کلاه گذاشتن
لغتنامه دهخدا
کلاه گذاشتن . [ ک ُ گ ُ ت َ ] (مص مرکب ) کلاه نهادن بر سر. (فرهنگ فارسی معین ).کلاه پوشیدن . || فریب دادن . کلاه گذاری کردن . و رجوع به ترکیب کلاه سر کسی گذاشتن ذیل کلاه شود.
-
کج نهادن
لغتنامه دهخدا
کج نهادن . [ ک َ ن ِ / ن ِ دَ] (مص مرکب ) ناراست نهادن . قرار دادن نه بر راستی . مقابل راست نهادن . مقابل راست و مستقیم قرار دادن .- کله کج نهادن ؛ کلاه یکبری بر سر نهادن . قرار دادن کلاه یک بری فراز سر و آن نشانه ای باشد از کبر و گردنکشی : نه هر که...
-
کله نهادن
لغتنامه دهخدا
کله نهادن . [ ک ُ ل َه ْ ن ِ / ن َ دَ ] (مص مرکب ) کلاه نهادن . (فرهنگ فارسی معین ) : کله با همتت بنهاده گردون کمر در خدمتت بربسته جوزا. انوری .و رجوع به کلاه نهادن شود. || تاج گذاشتن بر سر کسی : فریدون نهاد این کله بر سرم که بر کین ایرج زمین بسپرم ....
-
تاج گذاران
لغتنامه دهخدا
تاج گذاران . [ گ ُ ] (حامص مرکب ) تاج گذاری . آیین تاج بر سر نهادن . در حال تاج گذاری .
-
مسجد
لغتنامه دهخدا
مسجد. [ م َ ج ِ] (ع مص ) سر بر زمین نهادن . (تاج المصادر بیهقی ).
-
بامب
لغتنامه دهخدا
بامب . (اِ صوت ، اِ) آوایی که از زدن دست گشاده بر سر کسی برآید. || در تداول عامه ، توسری و ضربتی که با کف دست بر سر کسی زنند. بامبه . بامبَچَه . زخمی که با کف دست برمیان سر کسی زنند. بام . ضربه که با کف گشاده بر میان سر زنند. (یادداشت مؤلف ). تو سری...
-
بامبچه
لغتنامه دهخدا
بامبچه . [ ب َ چ َ / چ ِ ] (اِ مصغر) بامبه چه (در تداول عامه ) بامب . بامبه ، ضرب با کف دست به تارک و میان سر کسی . (یادداشت مؤلف ). زخم با کف دست بر سر کسی . بام .بامب کوچک که برمیان سر کسی زنند با کف دست . ضربتی خفیف بر سر کسی با کف دست گشاده . ضر...
-
صقع
لغتنامه دهخدا
صقع. [ ص َ ] (ع مص ) زدن کسی را و پا بر سر او زدن . (منتهی الارب ). چیزی سخت بر جای کسی زدن . (مصادر زوزنی ). بر میان سر زدن . (تاج المصادر بیهقی ). || بر خاک انداختن کسی را. (منتهی الارب ). || رسیدن کسی را آتش آسمان یا بیهوش کردن کسی را صاعقه . (منت...