کله نهادن . [ ک ُ ل َه ْ ن ِ / ن َ دَ ] (مص مرکب ) کلاه نهادن . (فرهنگ فارسی معین ) :
کله با همتت بنهاده گردون
کمر در خدمتت بربسته جوزا.
و رجوع به کلاه نهادن شود. || تاج گذاشتن بر سر کسی :
فریدون نهاد این کله بر سرم
که بر کین ایرج زمین بسپرم .
شما واژهای در دفتر واژه ثبت نکردهاید.
برای رفع محدودیت کاربر ویژه شوید
با حذف کوکی، لیست لغات از بین خواهد رفت.
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کله نهادن . [ ک ُ ل َه ْ ن ِ / ن َ دَ ] (مص مرکب ) کلاه نهادن . (فرهنگ فارسی معین ) :
کله با همتت بنهاده گردون
کمر در خدمتت بربسته جوزا.