کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سرنگونی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
سرنگونی
لغتنامه دهخدا
سرنگونی . [ س َن ِ گو ] (حامص مرکب ) باژگونی . سربزیری : بختم از سرنگونی قلمش چون سخنهای او بلندپراست .خاقانی .
-
جستوجو در متن
-
وارونگی
لغتنامه دهخدا
وارونگی . [ ن َ / ن ِ ] (حامص ) حالت و چگونگی وارونه . واژگونگی . سرنگونی . انقلاب . (از یادداشتهای مؤلف ).
-
نگوساری
لغتنامه دهخدا
نگوساری . [ ن ِ ] (حامص مرکب ) نگونساری . سرنگونی . رجوع به نگونساری شود : نگوساری هر بدعت از او بودکه نور گوهر دولت از او بود.عطار (از فرهنگ فارسی معین ).
-
سکندری
لغتنامه دهخدا
سکندری . [ س ِ ک َدَ ] (حامص ) سکندر شدن . اسکندر گردیدن : نه هر که چهره برافروخت دلبری داندنه هر که آینه سازد سکندری داند. حافظ.|| بسر درآمدن . (غیاث ) (آنندراج ). سرنگونی و بروی درآمدگی . (ناظم الاطباء).
-
اندروایی
لغتنامه دهخدا
اندروایی . [ اَ دَ ] (حامص مرکب ) سرگشتگی و حیرانی . (برهان قاطع) (ناظم الاطباء). بی حواسی . (ناظم الاطباء) : ز اندروایی ار خواهی نجاتی ترا باید ز جود او براتی . شاکر بخاری .|| آرزومندی و حاجت . (فرهنگ سروری ). آرزومندی و نیازمندی . (مؤید الفضلاء). ...
-
نگونساری
لغتنامه دهخدا
نگونساری . [ ن ِ ] (حامص مرکب ) آویختگی . واژگونی . (ناظم الاطباء). نگونسار بودن . رجوع به نگونسار شود. || سرنگونی . به خاک افتادگی . مقابل افراشتگی : به دولتت عَلَم دین حق فراشته بادبه صولتت عَلَم کفر در نگونساری . سعدی . || سربه زیرافکندگی . (ناظم ...
-
نکس
لغتنامه دهخدا
نکس . [ ن َ ] (ع مص ) سرنگون کردن .(غیاث اللغات ). واژگون ساختن . (فرهنگ فارسی معین ). نگونسار کردن . (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (ترجمان علامه ٔ جرجانی ص 101) (از تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (دهار) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || نگونسار ا...
-
تحریف
لغتنامه دهخدا
تحریف . [ ت َ ] (ع مص ) بگردانیدن سخن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). گردانیدن سخن از جای وی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط). گردانیدن سخن و چیزی را از وضع و حالت خود. (غیاث اللغات ) (آنندراج ).برگردانیدن . (ترجمان ...
-
بلند
لغتنامه دهخدا
بلند. [ ب ُ ل َ ] (ص ، ق ) مقابل پست . (از برهان ). مرتفع و عالی و سرافراز. (ناظم الاطباء). کشیده . افراشته . برافراشته . مرتفع، در مقابل کوتاه و پست . (فرهنگ فارسی معین ). اشرف . أعلی . أعیط. افراخته . باذخ . أکوم . باسق . تِلو. جاهض . رفیع. رفیع...
-
چون
لغتنامه دهخدا
چون . (حرف اضافه ) در پهلوی چیگون مرکب ازچی (چه ) و گون و گونه که بمعنی قسم و رنگ است و مخفف آن چو میباشد. (از حاشیه ٔ برهان چ معین ). برای تشبیه آید و بمعنی مانند است . (از غیاث اللغات ). مثل و مانند. (آنندراج ) (انجمن آرا) (فرهنگ نظام ) (ناظم الاطب...