کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سرزنش و سرکوفت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
سرکوفت زدن
لغتنامه دهخدا
سرکوفت زدن . [ س َ زَ دَ ] (مص مرکب ) سرزنش و ملامت کردن .
-
سراکوفت
لغتنامه دهخدا
سراکوفت . [ س َ ] (اِمص مرکب ) از: سر +ا (واسطه ) + کوفت (کوفتن ). در زبان کنونی : سرکوفت . (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). سرزنش و طعنه و به حذف الف نیز آمده است . (انجمن آرا) (آنندراج ) (رشیدی ).
-
توبیخ
لغتنامه دهخدا
توبیخ . [ ت َ ] (ع مص ) سرزنش کردن . (زوزنی ) (دهار). نکوهیدن و بیم و تهدید کردن و سرزنش نمودن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). ملامت و سرزنش کردن . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). ملامت و نکوهش وسرزنش . (ناظم الاطباء). نکوهش . توکیس . ع...
-
شماتت
لغتنامه دهخدا
شماتت . [ ش َ ت َ ] (ع مص ، اِمص ) شاد شدن به خرابی کسی . (غیاث ). شادی در مکروه و خرابی و غم کسی . (ناظم الاطباء). شاد شدن به غم دشمن . شادمانی از مکروهی که دشمن را رسد. از رنج دشمن شاد گشتن . (یادداشت مؤلف ) : صورت نبندد که این سخن به شماتت گفته م...
-
شنعت
لغتنامه دهخدا
شنعت . [ ش َ / ش ُ ع َ ] (ازع ، اِمص ) شُنْعة. شناعت . مأخوذ از شنعة عربی بمعنی زشتی و بدی . (از غیاث اللغات و گوید در تاج به کسر آمده است ). شناعت . زشتی . زشت شدن . (یادداشت مؤلف ). قبح و زشتی . (فرهنگ نظام ). زشتی و بدی . (ناظم الاطباء). زشتی . ...
-
بیغاره
لغتنامه دهخدا
بیغاره . [ رَ / رِ ] (اِ) ملامت وسرزنش . (فرهنگ اسدی ). بیغار. (جهانگیری ) (رشیدی ) (سروری ) (برهان ) (آنندراج ). طعن . طعنه . ملامت . عذل . شماتت . نکوهش . سرزنش . سرزنشت . سرکوفت . لوم . منت که نهد عطادهنده عطایافته را. (یادداشت مؤلف ) : نه بیغاره...
-
ملام
لغتنامه دهخدا
ملام . [ م َ ] (ع مص ) نکوهیدن . ملامة. لَوم . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). مصدر میمی است به معنی ملامت کردن . (غیاث ) (آنندراج ). و رجوع به ملامت شود. || (اِمص ) نکوهش . سرزنش . ملامت . سرکوفت . بیغار. بیغاره . گواژه . (یادداشت به خط مرحوم دهخد...
-
دعوا
لغتنامه دهخدا
دعوا. [ دَع ْ ] (ع ، اِمص ) دعوی ، در تداول عامه ٔ فارسی زبانان . پرخاش . (ناظم الاطباء). سرزنش کردن و سرکوفت زدن و مورد بازخواست قرار دادن کودک یا زیردست ، در این صورت گویند: بچه را دعواش کردم . (فرهنگ لغات عامیانه ). و رجوع به دعوا کردن شود. || خصو...
-
نکوهش
لغتنامه دهخدا
نکوهش . [ ن ِ هَِ ] (اِمص ) سرزنش . (صحاح الفرس ) (غیاث اللغات ) (برهان قاطع) (انجمن آرا) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). ملامت . (از غیاث اللغات ) (حاشیه ٔ فرهنگ اسدی نخجوانی ) (انجمن آرا) (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ). مذمت . (صحاح الفرس ) (برهان قاط...
-
ملامت
لغتنامه دهخدا
ملامت . [ م َ م َ ] (ع مص ) ملامة. رجوع به ملامة شود. || (اِمص ) سرزنش و نکوهش و با لفظ کردن و کشیدن و آمدن مستعمل . (آنندراج ). مأخوذ از تازی ، نکوهش و سرزنش و عتاب و طعن و مذمت و تأدیب . (ناظم الاطباء). سرزنش . سرکوفت . سراکوفت . ذم . لؤم . ملام...