کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سربها پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
سربها
لغتنامه دهخدا
سربها. [ س َ ب َ ] (اِ مرکب ) خون بهای آدمی باشد که بعربی دیت خوانند. (برهان ). دیت . (رشیدی ). قیمت سر که دیت باشد، چنانکه خون بها که دیه ٔ خون است . (انجمن آرای ناصری ) : تن شمعرا روشنی سربها بس که از طشت زر سربهایی نیابی . خاقانی .من کبوترقیمتم در...
-
جستوجو در متن
-
انفداء
لغتنامه دهخدا
انفداء. [ اِ ف ِ ] (ع مص ) فدیه و سربها داده شدن . (ناظم الاطباء).
-
سرخرید
لغتنامه دهخدا
سرخرید. [ س َ خ َ ] (اِ مرکب ) فدیه . فداء. سربها. (یادداشت مؤلف ). رجوع به ماده ٔ بعد شود.
-
طابیة
لغتنامه دهخدا
طابیة. [ ی َ ] (اِخ ) بنت جزٔبن سعد الریاحی . این زن را در یوم اِراب از ایام عرب ذکری است و در آن روز اسیر شد و پدرش مالی بعنوان سربها داد و او را آزاد ساخت . (عقدالفرید، ج 6 ص 93).
-
مانوئل
لغتنامه دهخدا
مانوئل . [ ءِ ] (اِخ ) اول کمنن (در حدود 1122 - 1180 م .) او از خانواده ٔ معروف کمنن بیزانس است که از سال 1143 تا 1180م . امپراتور بیزانس بود و با موفقیت با سربها و نرماندها و ونیزیها جنگید ولی در جنگ با ترکها مغلوب گردید. (از لاروس ).
-
مفاداة
لغتنامه دهخدا
مفاداة. [ م ُ ] (ع مص ) کسی را از اسیری بازخریدن . (المصادر زوزنی ) (ترجمان القرآن ). سر خریدن و سربها دادن کسی را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). آزاد کردن کسی را و سربهای وی گرفتن . و مبرد گوید: مفاداة آن است که کسی را بازدهی و کسی دیگر ...
-
فدیت
لغتنامه دهخدا
فدیت . [ ف ِدْ ی َ ] (ع اِ) از ماده ٔ فدیه یا فداء است ، و آن بمعنی عوضی است که بوسیله ٔ آن آدمی از مکروهی که بسوی او رسیده ، رهایی می یابد. (از کشاف اصطلاحات الفنون ). بدل . (ترجمان علامه جرجانی ترتیب عادل بن علی ). سربها. (یادداشت بخط مؤلف ). آنچه...
-
متفادی
لغتنامه دهخدا
متفادی . [ م ُ ت َ ] (ع ص ) یکدیگر را سربها دهنده و واخرنده . (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) : تاش مدت سه سال به جرجان بماند و همگی خاطر او به خدمت نوح بن منصورملتفت بود و بر مفارقت حضرت او متلهف و متأسف و ازسمت عقوق و...
-
اطحل
لغتنامه دهخدا
اطحل . [ اَ ح َ ] (اِخ ) کوهی است به مکه که بدان ثوربن عبد مناةبن ادّبن طابخه را نسبت کنند و گویند ثور اطحل . بعیث گوید : و جئنا باسلاب الملوک و احرزت اسنّتنا مجد الاسنة و الاکل و جئنا بعمرو بعدما حل ّ سربهامحل الذلیل خلف اطحل او عکل .و به ثور اطحل ،...
-
افتداء
لغتنامه دهخدا
افتداء. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) خویشتن را واخریدن . (تاج المصادر بیهقی ). خویشتن را بازخریدن . (ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی ). سر خریدن و سربها دادن .(منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). نجات دادن کسی را از اسارت با دادن مالی . (از اقرب الموار...
-
فدیة
لغتنامه دهخدا
فدیة. [ ف ِدْ ی َ ] (ع اِ) سربها. (منتهی الارب ). آنچه از مال بجای مفدی داده شود. (از اقرب الموارد). ج ، فِدی ̍، فِدَیات ، مانند سدره و سدرات . (اقرب الموارد). فِدْیَت . رجوع به فدیت شود. || در تداول علوم فدیه و فداء بدلی یا عوضی است که مکلف بدان از ...
-
مقدونیه
لغتنامه دهخدا
مقدونیه . [ م َ نی ی َ / م َ ی ِ ] (اِخ ) نام شهری است که دارالملک فیلقوس پدر اسکندر بوده . (برهان ) (آنندراج ). شهری است ... پایتخت فیلقوس . (فرهنگ رشیدی ). ناحیتی از یونان قدیم که حد جنوبی آن بحر اژه و کوه کامبونی و مغرب آن سلسله ٔ جبال پند و شمال ...
-
بها
لغتنامه دهخدا
بها. [ ب َ ] (اِ) قیمت هر چیز. (برهان ). قیمت و ارزش . (از آنندراج ). قیمت هر چیزی . (انجمن آرا). قیمت . ارزش . ارز. نرخ . (فرهنگ فارسی معین ). ثمن . (ترجمان القرآن ). ارز. ارج . قیمت . قدر. آمرغ . آخش .(یادداشت بخط مؤلف ) : چو یاقوت باید سخن بی زیا...
-
دیة
لغتنامه دهخدا
دیة. [ ی َ ] (ع اِ) (از: ودی ). جوهری گوید دیة یکی دیات است و «ة» عوض از واو است و به معنای حق مقتول (قتیل ) است و در تهذیب نویسدکه اصل دیة، وِدْیَة مانند شیة از وشی . (از لسان العرب ). حق قتیل (مقتول ) و آن مالی است که بدل نفس مقتول به ولی او داده ش...