کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سخط پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
سخط
لغتنامه دهخدا
سخط. [ س َ خ َ ] (ع مص ) غضب گرفتن . (اقرب الموارد). راضی نشدن . ضد رضا : ابونعیم مدتی بس دراز است در این سخط بماند. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 418).عیش ناخوش همی کنی به سخطسود بیخود چرا کشی به ستم . مسعودسعد.یکی از سکرات ملک آن است که خاینان را... آراسته...
-
سخط
لغتنامه دهخدا
سخط. [ س ُ / س ُ خ ُ ] (ع مص ) خشم گرفتن و ناخشنود شدن . ضد رضا. (منتهی الارب ) (آنندراج ).
-
واژههای همآوا
-
سخت
لغتنامه دهخدا
سخت . [ س َ ] (ص ) هندی باستان ریشه ٔ «سک ، سکنوتی » (توانستن ، قدرت داشتن )، سانسکریت «سکتا» (توانا)، پهلوی «سخت » ، بلوچی «سک » (سخت ، محکم ، استوار)، یودغا «سوکت » گیلکی نیز «سخت » . (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). || (ق ) فراوان و بسیار و غایت و نه...
-
سخت
لغتنامه دهخدا
سخت . [ س ُ ] (ع اِ) آنچه از شکم جانوران و ذوات خفاف و ذوات حوافر برآید قبل از آنکه چیزی خورند. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ).
-
سخت
لغتنامه دهخدا
سخت . [ س ُ / س َ ] (اِ) سنجیدگی . || ترازو. (ناظم الاطباء).
-
صخة
لغتنامه دهخدا
صخة. [ ص َخ ْ خ َ ] (ع اِ) آواز سنگ . (منتهی الارب ).
-
جستوجو در متن
-
مسخط
لغتنامه دهخدا
مسخط. [ م َ خ َ ] (ع مص ) مصدرمیمی است از سخط. (از منتهی الارب ). سخط. (اقرب الموارد). خشم گرفتن و ناخشنود شدن . (آنندراج ). و رجوع به سخط شود. || (اِ) آنچه شخص را به سخط وادارد و عصبانی کند. ج ، مَساخط. (از اقرب الموارد).
-
رضاء
لغتنامه دهخدا
رضاء. [ رِ ] (ع اِمص ) رضا. خشنودی . مقابل سخط. (از یادداشت مؤلف ). رجوع به رضا شود. || قناعت . خرسندی . (یادداشت مؤلف ).
-
ناخشنود شدن
لغتنامه دهخدا
ناخشنود شدن . [ خ ُ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) سخط. (دهار) (تاج المصادر بیهقی ). ناراضی شدن . خشمگین شدن .
-
مسخطة
لغتنامه دهخدا
مسخطة. [ م َ خ َ طَ ] (ع اِ) آنچه سبب سخط و خشم گردد: البر مرضاة للرب مسخطة للشیطان . (از اقرب الموارد).
-
هچ
لغتنامه دهخدا
هچ . [ هََ ](اِ) هج . راست باز کردن چیزی باشد مانند علم و نیزه و ستون و امثال آن . (برهان ). راست بازکردن بود چیزی را چون علم یا نیزه . (اسدی ). راست ایستادن چیزی را نیز گویند بر زمین . (برهان ). و اگر چیزی بر زمین افکنی راست بایستد گویند «هج کرد». (...
-
شئابه
لغتنامه دهخدا
شئابه . [ ش ِ ب َ ] (ع اِمص ) (از: ش وب ) پلیدی و آلودگی : اگرچه قمع آن شئابه ٔ حشم و نفایه ٔ خدم را حرکت و تجشم این پادشاه بزرگوار دریغ است ... اما مجرد حمیت دین ... نائره ٔ سخط آن پادشاه برافروخته است . (المضاف الی بدایعالازمان ص 37).
-
مرضاة
لغتنامه دهخدا
مرضاة. [ م َ ] (ع مص ) خشنود گردیدن . (منتهی الارب ). خشنود شدن و پسندیدن . (دهار). خشنود گردیدن و پسند کردن چیزی را و قناعت کردن . (آنندراج ). || (اِمص ) مرضات . خشنودی . (دهار). در مقابل سخط و خشم . (از اقرب الموارد). رضا [ رِ / رُ ] . رضوان [ رِ /...