هچ . [ هََ ](اِ) هج . راست باز کردن چیزی باشد مانند علم و نیزه و ستون و امثال آن . (برهان ). راست بازکردن بود چیزی را چون علم یا نیزه . (اسدی ). راست ایستادن چیزی را نیز گویند بر زمین . (برهان ). و اگر چیزی بر زمین افکنی راست بایستد گویند «هج کرد». (اسدی ) :
گردون علم محنت بر بام تو هج کرد
بینی سخط خویش به کوس و علم اندر.
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.