کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سازمند پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
سازمند
لغتنامه دهخدا
سازمند. [ م َ ] (ص مرکب ) ساخته . (شرفنامه ٔ منیری ). ساخته و آراسته . (غیاث ). چیزی آراسته و بانظام . (جهانگیری ) (ناظم الاطباء). ساخته و آماده . (آنندراج ). آراسته و منظم . (سروری ) (شعوری ). چیزی ساخته و آراسته و بانظام باشد اعم از توشه و زاد و را...
-
جستوجو در متن
-
سازمندی
لغتنامه دهخدا
سازمندی . [ م َ ] (حامص مرکب ) سازمند بودن . ساختگی . آراستگی . بسامانی . || عدت . تجهیز. ساز و برگ داشتن : بدین سازمندی جهانگیرشاه برافروخت رایت ز ماهی به ماه .نظامی .
-
سازور
لغتنامه دهخدا
سازور. [زْوَ ] (ص مرکب ) ساخته وپرداخته و مهیا کرده . (برهان ). سازمند : چو برمیمنه سازور گشت کارهمان میسره شد چو روئین حصار. نظامی (اقبالنامه از انجمن آرا و آنندراج ).به موجی که خیزد ز دریای جودبه امری کزو سازور شد وجود. نظامی .چو زو کار خود سازور ی...
-
مند
لغتنامه دهخدا
مند. [ م َ ](پسوند) یعنی خداوند، با کلمه ٔ دیگر ترکیب کنند و تنها مستعمل نشده چون مستمند و دردمند و روزی مند و آزمند و آه مند. (فرهنگ رشیدی ). به معنی صاحب و خداوند باشد و بیشتر در آخر کلمات آید، همچو دولتمند؛ یعنی صاحب دولت و ارجمند؛ یعنی صاحب و خدا...
-
ساز
لغتنامه دهخدا
ساز. (اِ) ساختگی کارها. (برهان ) (انجمن آرا) (فرهنگ خطی کتابخانه ٔ لغت نامه ). سامان . (غیاث ) (جهانگیری ). سامان و سرانجام . چنانکه گویند ساز و برگ و ساز و سرانجام . (آنندراج ). آمادگی . ساخت . ساختگی : به روز هیچ نبینم ترا به شغل و به سازبه شب کنی ...