کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ساخت و پاخت کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ساخت و پاخت کردن
لغتنامه دهخدا
ساخت و پاخت کردن . [ ت ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) به امری و بیشتر امری نابوجه با هم قرارگذشتن .
-
واژههای مشابه
-
ساخت آماج
لغتنامه دهخدا
ساخت آماج . (اِ مرکب ) گاوآهن . جفت . سپار. مجموع آهن جفت . فَدان . فَدّان . (منتهی الارب ).
-
جستوجو در متن
-
زد و خورد کردن
لغتنامه دهخدا
زد و خورد کردن . [ زَ دُ خوَرْدْ / خُرْدْ ک َ دَ ] (مص مرکب ) زدن وخوردن . || جنگیدن . || کارهای تجاری مختلف کردن . (فرهنگ فارسی معین ). || زد و بند کردن . ساخت و پاخت کردن . (از فرهنگ فارسی معین ).
-
پل پخت
لغتنامه دهخدا
پل پخت . [ پ ِ ل ُ پ ُ ] (اِ مرکب ، از اتباع ) در تداول عوام ، ساخت و پاخت . قرارهای محرمانه .
-
زد و بند
لغتنامه دهخدا
زد و بند. [ زَ دُ ب َ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) زدن وبستن . ساخت و پاخت . بند و بست . توطئه . (فرهنگ فارسی معین ).
-
زدوبندچی
لغتنامه دهخدا
زدوبندچی . [ زَ دُ ب َ ] (ص مرکب ) ساخت و پاخت کننده . توطئه گر. (از فرهنگ فارسی معین ). بند و بست کننده .
-
پل و پخت
لغتنامه دهخدا
پل و پخت . [پ ِ ل ُ پ ُ ] (اِ مرکب ، از اتباع ) قرارهای نهانی دو تن با یکدیگر. مذاکره و قرار و عهد مخفی . قرارداد در خفا. قرارداد نهانی . ساخت و پاخت (در تداول عوام ).- پل و پخت کردن ، پل و پخت کردن با هم ، پل و پختشان یکی بودن ؛ قرار نهانی با یکدیگ...
-
بند و بست
لغتنامه دهخدا
بند و بست . [ ب َ دُ ب َ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) آنچه از آهن وجامه و جز آن را بهم بندند. (یادداشت بخط مؤلف ).- بند و بست بودن ؛ بسته بودن .مقفل بودن . (فرهنگ فارسی معین ).|| مجازاً توطئه . ساخت و پاخت . (فرهنگ فارسی معین ).ساختن دو کس با یکدیگر ب...
-
توطئة
لغتنامه دهخدا
توطئة. [ ت َ طِ ءَ ] (ع مص ) سپردن و سپرانیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). بپا کوفتن . (از اقرب الموارد). || آماده نمودن . || نرم کردن . (زوزنی ). نرم و آسان گردانیدن . || پست کردن . یقال : وطأاﷲ تعالی . || تکرار قافیه کردن در شعر. (منتهی الارب ...
-
سازشکار
لغتنامه دهخدا
سازشکار. [ زِ ](ص مرکب ) سازش کننده . سازگار. سازوار. سازنده با دشمن . ساخت و پاخت کننده . زد و بند کننده . بند و بست کننده . تبانی کننده . توطئه کننده . رجوع به سازش شود.
-
زد و بست
لغتنامه دهخدا
زد و بست . [ زَ دُ ب َ ] (مص مرکب مرخم ، اِمص مرکب ) زدن وبستن . زدوبند.ساخت و پاخت . قرار و مدار. رجوع به زد و بند شود.
-
دگش
لغتنامه دهخدا
دگش . [ دَ گ ِ ] (ترکی ، اِ) تعویض : آلش دگش ؛ گرفت و داد، به معنی تاخت و پاخت و عوض بدل کردن . || عمل جنسی و فعل بدی که دو مرد یا جوان نوبلوغ متقابلاً با یکدیگر کنند. (از فرهنگ لغات عامیانه ).
-
مواطا
لغتنامه دهخدا
مواطا. [ م ُ ] (از ع ، اِمص ) مواطاة. مواطات . وطاء. مواطاة. سازش . موافقت . سازواری . سازگاری . قرارداد. قول وقرار. ساخت و پاخت . باهم ساختگی : کس را شبهت نماند که گریختن از سمرقند از سر مواطایی بود. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ، نسخه ٔ خطی کتابخانه ٔ لغتن...