کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
زُت زُت راه رفتن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
زت
لغتنامه دهخدا
زت . [ زَ ] (ص ) برهنه و عریان . (ناظم الاطباء).
-
زت
لغتنامه دهخدا
زت . [ زَت ت ] (ع مص ) آراستن ، و فعل آن از باب نصر آید. (شرح قاموس ) (ناظم الاطباء) (ازمنتهی الارب ). آراستن . (آنندراج ). تزیین . (از قطر المحیط) (از اقرب الموارد) (از متن اللغة) (از قاموس ) (از المعجم الوسیط). زت و تزئیت ، آراستن است ، و فعل ثلاثی...
-
جستوجو در متن
-
چاردست وپا رفتن
لغتنامه دهخدا
چاردست وپا رفتن .[ دَ ت ُ رَ ت َ ] (مص مرکب ) رفتن آدمی بر روی دو دست و دو پای چون ستور. کف هردو دست و هر دو پای را بر زمین نهاده رفتن . راه رفتن کودکانی که تازه به راه میافتند و راه رفتن آدمی بشیوه ٔ راه رفتن چارپایان .
-
راه نوردیدن
لغتنامه دهخدا
راه نوردیدن . [ ن َ وَ دَ ] (مص مرکب ) راه پیمودن . (بهار عجم ). طی طریق کردن . راه سپردن . راه رفتن . راه پیمودن . (از آنندراج ). راه پیمودن . (ارمغان آصفی ). رفتن . ره نوردیدن . و رجوع به راه رفتن و راه پیمودن و راه نوشتن و راه پوییدن شود.
-
کوژ رفتن
لغتنامه دهخدا
کوژ رفتن . [ رَ ت َ ] (مص مرکب ) خمیده راه رفتن . با پشتی خمیده و چفته راه رفتن : اختجاج ؛ کوژ رفتن شتر باشتاب . (تاج المصادر بیهقی ).
-
چپک زدن
لغتنامه دهخدا
چپک زدن . [ چ َ پ َ زَ دَ ] (مص مرکب ) دست زدن . چپه زدن . رجوع به چپک و چپه و چپه زدن شود. || در تداول زنان راه رفتن بیهوده . راه بسیار رفتن ، بی ثمر و بی مقصد معلوم و بیهوده بهر جای رفتن . بسیار راه رفتن کسی بی آنکه در پی کاری باشد. بیهوده و بی مقص...
-
بیره رفتن
لغتنامه دهخدا
بیره رفتن . [ رَه ْ رَ ت َ ] (مص مرکب ) بی راه رفتن . از راه غیرعادی رفتن . بیراهه رفتن : بفرمود پیران که بیره رویداز ایدر سوی راه کوته روید.فردوسی .
-
راه نوشتن
لغتنامه دهخدا
راه نوشتن . [ ن َ وَ ت َ ] (مص مرکب ) راه پیمودن . راه نوردیدن . (بهار عجم ). راه نبشتن . راه پیمودن . راه سپردن . راه پوییدن . راه رفتن . راه نوردیدن . (از آنندراج ). راه پیمودن . (ارمغان آصفی ). طی طریق کردن . و رجوع به راه نوردیدن و ره نوردیدن و ر...
-
براه رفتن
لغتنامه دهخدا
براه رفتن . [ ب ِ رَ ت َ ] (مص مرکب ) (از:ب + راه + رفتن ) براه افتادن . راه سپردن . براه افتادن با کسی . همراهی او کردن . با او رفتن : کمر بست و بنهاد سر سوی شاه بزرگان برفتند با او براه . فردوسی .- براه باباکوهی رفتن ؛ کنایه از لواطت و اغلام کردن ...
-
چاردست وپا
لغتنامه دهخدا
چاردست وپا. [ دَ ت ُ ] (ص مرکب ) روشی در راه رفتن چون روش سگ و گوسفند و اسب و جز آن . شیوه ٔ راه رفتنی چون راه رفتن حیوانات .
-
بیراهه
لغتنامه دهخدا
بیراهه . [ هََ / هََِ ] (ص مرکب ) مقابل راه . راه غیرعادی و غیرمعمول و متداول . راهی غیرمسلوک . راه غیر معمول و مسلوک . راهی غیرمعروف . راهی که همگان از آن نروند. طریق غیرمسلوک . (یادداشت مؤلف ). راه دشوارگذار.- از بیراهه انداختن ؛ از غیر راه عادی ...
-
کورمال رفتن
لغتنامه دهخدا
کورمال رفتن . [ رَ ت َ ] (مص مرکب ) کورمال کورمال رفتن . رفتن با سودن دست به زمین یا دیوار، چنانکه کوران . با سودن دست به زمین برای دریافتن بلندی و پستی زمین و احتراز از سقوط راه رفتن . بی دیدن بوسیله ٔ مالیدن دست راه رفتن . بی دیدن بوسیله ٔ مالیدن د...
-
راه سودن
لغتنامه دهخدا
راه سودن . [ دَ ] (مص مرکب ) راه پیمودن . (فرهنگ لغات شاهنامه ). براه رفتن . طی کردن راه .
-
خرامان رفتن
لغتنامه دهخدا
خرامان رفتن . [خ ِ رَ ت َ ] (مص مرکب ) با ناز و تبختر راه رفتن . با اختیال ره سپردن : میح ؛ خرامان رفتن . (منتهی الارب ).