کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
زرکند پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
زرکند
لغتنامه دهخدا
زرکند. [ زَ ک َ ] (ن مف مرکب ) زرآکنده . به زرآمیخته . مطلاشده . زرکوب شده : دین فروشی کنی که تا سازی بارگی نقره خنگ و زین زرکند. سنائی .ز خاک شمس فلک زرکند که تا گرددستام و گام و رکاب براق او زرکند. سوزنی .فردا که نهد سوار آفاق بر ابلق چرخ زین زرکند...
-
جستوجو در متن
-
زرگند
لغتنامه دهخدا
زرگند. [ زَ گ َ ] (ن مف مرکب ) مخفف زرآگند، یعنی زرین و مطلا. (فرهنگ رشیدی ) : رکاب شمس تبریزی گرفتم که زین شمس زرگند عظیم است . مولوی (از فرهنگ رشیدی ).رجوع به زرکند شود.
-
زین نهادن
لغتنامه دهخدا
زین نهادن . [ ن ِ / ن َ دَ ] (مص مرکب ) زین کردن اسب و دیگر چارپایان را. اسراج . زین بستن : به ده پیل بر، تخت زرین نهادبه پیلی دو پرمایه تر زین نهاد. فردوسی .بفرمود تا اسب را زین نهندبه بالای او زین زرین نهند. فردوسی .گرازان گرازان نه آگاه از این که ...
-
براق
لغتنامه دهخدا
براق . [ ب ُ ] (اِ) اسب تیزرو. (فرهنگ فارسی معین ). مطلق اسب . (آنندراج ). مرکوب یا اسب اصیل : ز خاک ، شمس فلک ، زر کند که تا گرددستام و گام و رکاب براق او زرکند. سوزنی .- براق برق تاز ؛ کنایه از اسب جلد دونده است .- براق جم ؛ کنایه از باد است که تخ...
-
ستام
لغتنامه دهخدا
ستام . [ س ِ ] (اِ) ساخت و یراق زین اسب مطلقاً، لجام و سرافسار محلی بزر و نقره . (برهان ).ساخت زین یعنی لجام و یراق زین اسب محلی بزر و نقره . (انجمن آرا). ساخت مرکب . (رشیدی ). زیوری است که به اسب تعلق دارد. (غیاث ). استام . اوستام : بر اسبی نشانده س...
-
کند
لغتنامه دهخدا
کند. [ ک َ ] (اِ) شکر و معرب آن قند است . (برهان ) (غیاث ) (فرهنگ رشیدی ). شکر و معرب آن قند باشد و آن را کاند نیز خوانند. (جهانگیری ). شکر باشد. کندابه یعنی شربت و نوشابه نیز به همین معنی است ... بالجمله قند معرب کند است .(انجمن آرا) (آنندراج ). قند...
-
زین
لغتنامه دهخدا
زین . (اِ)ترجمه ٔ سَرج . و خانه ، ساغر، قدح و هلال از تشبیهات اوست . (از آنندراج ). سرج و قسمی از نشیمن که بر پشت اسب و استر جهت سواری می گذارند. (ناظم الاطباء). در فارسی بمعنی سرج عربی آمده . (حاشیه ٔ برهان چ معین ). آنچه از چرم سازند و بر پشت اسب ن...