کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
زراغن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
زراغن
لغتنامه دهخدا
زراغن . [ زَ غ َ ] (اِ) زمین سخت بود. زراغنگ نیز گویند. (لغت فرس اسدی چ اقبال ص 377). زمین ریگناک و سخت . (جهانگیری ) (فرهنگ رشیدی ) (اوبهی ) (از ناظم الاطباء) (انجمن آرا) (آنندراج ). زراغنگ به زیادتی گاف نیز گفته اند. (انجمن آرا) (آنندراج ).زمین ریگ...
-
واژههای همآوا
-
ذراقن
لغتنامه دهخدا
ذراقن . (اِخ ) رجوع به ذرافن شود.
-
جستوجو در متن
-
زراغش
لغتنامه دهخدا
زراغش . [ زَ غ َ ] (اِ) زمین ریگناک و زمین سخت را گویند. (برهان ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). بمعنی زراغنگ است . (اوبهی ). ظاهراً مصحف زراغن است . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). رجوع به زراغن و زراغنگ شود.
-
ژراغن
لغتنامه دهخدا
ژراغن . [ ژَ غ َ ] (اِ) ریگستان . (آنندراج ) : زمینی ژراغن بسختی چو سنگ نه آرامگاه و نه آب و گیا. بهرامی (از فرهنگ شعوری ).این بیت در لغت نامه ٔ اسدی بشاهد لغت زراغن (با زاء یک نقطه ) آمده است به همین معنی . رجوع به زراغن شود.
-
زاراغنک
لغتنامه دهخدا
زاراغنک . [ غ َ ] (اِ) زمین سخت را گویند. (برهان قاطع) (آنندراج ). || زمین ریگ بوم را گویند. (برهان قاطع) (آنندراج ). زمین ریگزار. (ناظم الاطباء). و رجوع به زراغنگ ، زراغش ، زراغن و زراغنگ شود.
-
ریگناک
لغتنامه دهخدا
ریگناک . (ص مرکب ) ریگی . || جایی که دارای ریگ باشد. (ناظم الاطباء): دمث ؛ جای نرم ریگناک . نهر سهل ؛ جوی ریگناک . (منتهی الارب ). زراغن و زراغنگ ؛ زمین ریگناک . (یادداشت مؤلف ).
-
زراغنگ
لغتنامه دهخدا
زراغنگ . [ زَ غ َ ] (اِ) زمین ریگناک بوده و زراغن نیز گویند. (لغت فرس اسدی چ اقبال ص 263). زراغن است که زمین ریگناک و سخت باشد. (از برهان ). زمین ریگناک باشد. (اوبهی ) (از شرفنامه ٔ منیری ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) : زمین زراغنگ و راه درازش همه سنگل...
-
ارغ
لغتنامه دهخدا
ارغ . [ اَ رُ ] (اِ) بادی که از گلوی مردم بخوردن طعام یا چیزی ناگوارا به آواز برآید. (مؤید الفضلاء). بادی است بدبو که از گلوی مردم در وقت امتلای معده برآید. آروغ . زراغن . گوارش . بادگلو. آجل . رجک . جشاء. آرغ . زروغ . روغ . وروغ .
-
حزن
لغتنامه دهخدا
حزن . [ ح َ زَ ] (ع ص ، اِ) زمین درشت . (منتهی الارب ).ناپدرام . زمین ناپدرام . زمین ناهموار. زراغن . زراغنگ . زمین ستبر. سنگلاخ . حزنة. وعر.درشت ناک . مقابل سهل .(منتهی الارب ). حزم . هموار. یاقوت بنقل از کتاب العین آرد: الحزن من الارض و الدواب ما ف...
-
آروغ
لغتنامه دهخدا
آروغ . (اِ) باد معده که از گلو برآید گاه ِ امتلاء، بی اراده و غالباً با آوازی که بوقت فقاع خوردن و چیزهای باد و دم دار مردم را افتد و آن تنفس معده باشد از راه گلو. زراغن . گوارش . باد گلو.آجل . رجک . جشاء. آرغ . زروغ . روغ . وروغ : گر در حکایت آید با...
-
ابوسلیک
لغتنامه دهخدا
ابوسلیک . [ اَ س ُ ل َ ] (اِخ )گرگانی . نام شاعری مادح ملوک صفّاری . از اشعار او تنها پاره ای در لغت نامه ها بر جای است و از آن جمله :خون خود را گر بریزی بر زمین به که آب روی ریزی بر کناربت پرستیدن به از مردم پرست پند گیر و کار بند و گوش دار. ###به م...
-
آرامگاه
لغتنامه دهخدا
آرامگاه . (اِ مرکب ) وَطن . (محمودبن عمر ربنجنی ). موطن . مسکن . جای . جایگاه : مگر کو بماند به نزدیک شاه کند کشور و بومت آرامگاه . فردوسی .که ما را دل از بوم و آرامگاه چگونه بود شاد بی روی شاه ؟ فردوسی .بسازم بر این بوم آرامگاه بمهر و وفای تو ای نیک...
-
امتلا
لغتنامه دهخدا
امتلا. (ع مص ، اِمص ) پر شدن . (مصادر زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ) (ترجمان علامه جرجانی ) (منتهی الارب ) (غیاث اللغات ) (فرهنگ فارسی معین ). پری . (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین ). انباشتگی . || سیری . (از ناظم الاطباء). پری شکم . (فرهنگ فارسی معین...