کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ریبال پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ریبال
لغتنامه دهخدا
ریبال . (ع اِ) رئبال . شیر بیشه . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). شیر که اسد باشد. (آنندراج ) (منتهی الارب ). رجوع به رئبال شود. || گرگ . (از اقرب الموارد) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || (ص ) پلید:لص ریبال ؛ دزد خبیث . (آنندراج ). ذئب ریبال ؛ ای خبی...
-
جستوجو در متن
-
ریابیل
لغتنامه دهخدا
ریابیل . [ رَ ] (ع اِ) ج ِ رئبال و ریبال . (المنجد). ج ِ ریبال . (از منتهی الارب ) .
-
رآبیل
لغتنامه دهخدا
رآبیل . [ رَ ] (ع اِ) ج ِ رئبال و ریبال . رجوع به رئبال شود. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ).
-
اسلیخ
لغتنامه دهخدا
اسلیخ . [ اِ ] (ع اِ) اسلیح . گیاهی است . (منتهی الارب ) . نوعی درخت . (ربنجنی ).لیرون . طفشون . بلیخاء. ابن البیطار گوید: اسلیخ ، بقول ابوحنیفه گیاهی است درازقصب ، در رنگ آن زردی است ومنبت وی ریگستان است و آن شبیه بجرجیرغافقی است و اسلیخ همان لیرون ...
-
پیر
لغتنامه دهخدا
پیر. (ص ،اِ) شیخ . شیخه . سالخورده . کلان سال . مسن . معمر. زرّ. مشیخه . (دهار). مقابل جوان . بزادبرآمده . دردبیس . فارض . اشیب . (منتهی الارب ). کهام . ج ، پیران : پیر فرتوت گشته بودم سخت دولت تو [ او ] مرا بکرد جوان . رودکی .شدم پیر بدینسان و تو هم...
-
شیر
لغتنامه دهخدا
شیر. (اِ) حیوانی چارپا و سَبُع و درنده از نوع گربه که به تازی اسد گویند. (ناظم الاطباء). حیوانی است معروف که به عربی اسد گویند. (از آنندراج ) (از انجمن آرا). ژیان ، شرزه ، چیره خران ، برق چنگال از صفات اوست . (آنندراج ). پستانداری عظیم الجثه و قوی از...