کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
رویدا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
روید
لغتنامه دهخدا
روید. [ رُ وَ ] (ع اِ مصغر) مصغر رود که به معنی آهستگی و نرمی است . (ناظم الاطباء). مصدر اروَد که تصغیر ترخیم شده است با طرح همه ٔ زواید. گویند رویداً؛ ای مهلاً و رویدک زیداً؛ ای امهله . و رُویدَ متعدی به زید است و کاف برای بیان کردن مخاطب . صاحب لسا...
-
غطش
لغتنامه دهخدا
غطش . [ غ َ ] (ع مص ) غطش لیل ؛ تاریک شدن شب . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (اقرب الموارد). تاریکی . (دزی ج 2 ص 217). || غطش کسی ؛ آهسته رفتن او از بیماری یا پیری . (از منتهی الارب ) (آنندراج ): غطش فلان غطشاً؛ مشی رویداً من مرض او کبر. (اقرب الموارد).
-
اطد
لغتنامه دهخدا
اطد. [ اَ طَ ] (اِخ ) زمینی است نزدیک کوفه از جهت دشت که سپاه مسلمانان در نخستین ایام فتوح بدان فرودآمد. زبرقان بن بدر گفت :سیروا رویداً فانا لن نفوتکم ُو ان ما بیننا سهل لکم جددان الغزال الذی ترجون غرّته جمع یضیق به العتکان او اطد.ابن اعرابی گوید عت...
-
تضحیة
لغتنامه دهخدا
تضحیة. [ ت َ ی َ ] (ع مص ) در وقت چاشت خورانیدن کسی را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || قربان کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). ذبح کردن گوسفند در چاشتگاه روز اضحی سپس از کثرت استعمال به ذبح کردن در روز اضحی گفته ان...
-
غبراء
لغتنامه دهخدا
غبراء. [ غ َ ] (اِخ ) اسب قیس بن زهیر. (منتهی الارب ). || اسب قدامةبن مصار. (منتهی الارب ). || اسب حمل بن بدر. (منتهی الارب ).- یوم داحس و الغبراء ؛ و هو لعبس علی فزارة و ذبیان و بقیت الحرب مدة مدیدة بسبب هذین الفرسین و قصتهما مشهوره . (مجمع الامثال ...
-
زبرقان
لغتنامه دهخدا
زبرقان . [ زِ رِ ] (اِخ ) لقب حصین بن بدرصحابی . او را بخاطر زیبایی و یا زردی رنگ عمامه و یا از آنرو که حله در برکرد و در انجمن مردم حضوریافت ، زبرقان لقب دادند. (منتهی الارب ). لقب مردی . (ناظم الاطباء). نام مردی از اصحاب . (غیاث اللغات ) (آنندراج )...