کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
روپیه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
روپیه
لغتنامه دهخدا
روپیه . [ ی َ / ی ِ ] (سانسکریت ، اِ) اسم هندی فضه ٔ مسکوک است . (فهرست مخزن الادویه ). نام بزرگترین سکه ٔ نقره ٔ هند است که دو مثقال و نیم وزن دارد. در سنسکریت روپیه بمعنی نقره است . (فرهنگ نظام ). واحد پول هندوستان و پاکستان و سیلان و نپال و اندونز...
-
جستوجو در متن
-
صدی ذات
لغتنامه دهخدا
صدی ذات . [ ص َ ] (اِ) منصبی است در هند. مؤلف غیاث آرد: نام منصبی است که صاحب آن منصب را دولک دام مقرر باشد، چون یک روپیه را چهل دام می باشد، پس دولک دام را پنجهزار روپیه میشود. (از غیاث اللغات ).
-
آنه
لغتنامه دهخدا
آنه . [ ن َ / ن ِ ] (هندی ، اِ) شانزده یک ِ قیراط: الماسی بوزن پنج قیراط و دو آنه . || شانزده یک ِ روپیه .
-
روپه
لغتنامه دهخدا
روپه . [ ] (هندی ، اِ) اسم هندی فضه است . (فهرست مخزن الادویه ). رجوع به روب و روپیه شود.
-
مطلس
لغتنامه دهخدا
مطلس . [ م ُ طَل ْ ل َ ] (ع ص ) روپیه ٔ بی سکه و درم و دینار بی نقش . (غیاث ) (آنندراج ).
-
یکصدی ذات
لغتنامه دهخدا
یکصدی ذات . [ ی َ / ی ِ ص َ ] (اِ مرکب ) منصبی از مناصب . صاحبان آنندراج و غیاث می نویسند: بدان که منصب یکصدی ذات را دولک دام مقرر باشد چون یک روپیه را چهل دام باشد پس دولک دام را پنجهزار روپیه می شوند. (غیاث ) (آنندراج ).
-
پانصدی ذات
لغتنامه دهخدا
پانصدی ذات . (اِ مرکب ) یکی از مناصب و مقامات متداول در هند قدیم می باشد و به گفته صاحب غیاث اللغات صاحب منصب پانصدی ذات را هشت لکه دام مقررباشد چون چهل دام یک روپیه میشود بدین حساب هشت لک دام را بست (بیست ) هزار روپیه مقرر باشد. [ کذا ].
-
اخچه
لغتنامه دهخدا
اخچه . [ اَ چ َ / چ ِ ] (ترکی ، اِ) آقچه . اَقْچه . ریزه ٔ زر. || روپیه و آقچه بقاف نیز گویند. (غیاث اللغات ). || مهر زر و نقره . مهر درم از زر و نقره . سرسکه . میخ درم . مهریست سیمین . (مؤید الفضلاء). || سکه ٔ زر. زر رائج .
-
دام
لغتنامه دهخدا
دام . (اِ) در مناصب امراء و سلاطین هند و خراج ملک ، دام عبارت از چهلم حصه روپیه و هم به معنی بیست وپنجم حصه از فلوس و در اوزان ادویه دام پخته هژده ماشه و نزد بعضی بیست ویک ماشه باشد و دام خام دوازده ماشه باشد. (غیاث اللغات ).
-
سلم
لغتنامه دهخدا
سلم . [ س َ ل َ ] (ع اِ) نام درختی است . (غیاث ). نوعی درخت در بندرعباس و نام دیگر آن کرت است . (یادداشت مؤلف ). درخت خارآور. (مهذب الاسماء). درخت مغیلان . (الفاظ الادویة). درخت عضاة، یا عام است . || پیش دادن بها و منه بیع سلم . (منتهی الارب ). پیشی...
-
کاروها
لغتنامه دهخدا
کاروها. (اِ) ارباب جرثقیل . (سبک شناسی ج 3 ص 299): کاروهای دکنی که آن طایفه را ارباب جرثقیل گویند. میگویند که ما تعبیه ای میسازیم که دو سه کس بر آن توانند نشست و حقه ٔ بسیار با خود برد،و آن تعبیه ٔ بی پر و بال را بپرواز درآورده به برابرقلعه توانند بر...
-
منبت
لغتنامه دهخدا
منبت . [ م ُ ن َب ْ ب َ ] (ع ص ) رویانیده شده . (آنندراج ). || نقشهای برجسته ٔ به شکل گیاه و گل و جز آن که بر روی چیزی نقش کنند و هر آنچه در وی کند اگری کرده باشند خواه چوب باشد و یا جز آن . (ناظم الاطباء). به اصطلاح نقاشان و معماران ، نقشی که از زمی...
-
نظیر مشهدی
لغتنامه دهخدا
نظیر مشهدی . [ ن َ رِ م َ هََ ] (اِخ ) از شاعران قرن یازدهم هجری قمری و معاصر نظیری نیشابوری است . وی ابتدا نظیری تخلص داشته و«به سال هَ . ق . به هندآمده نظیری نیشابوری از او خواست که ترک این تخلص کند، وی یاء آخر را انداخت و از آن به بعد نظیر تخلص شد...
-
اربعه ٔ متناسبه
لغتنامه دهخدا
اربعه ٔمتناسبه . [ اَ ب َ ع َ / ع ِ ی ِ م ُ ت َ س ِ ب َ / ب ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) عددی را نامند که نسبت اول آن بسوی دومش مانند نسبت سومش بسوی چهارمش باشد.نزد محاسبان چهار عدد یا مقدارهائیست که نسبت آنچه فرض شده است نخست از آن اعداد یا مقدارها ب...