کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
روزینه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
روزینه
لغتنامه دهخدا
روزینه . [ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) بهره و حصه ٔ هرروزه . (ناظم الاطباء). روزی . (فرهنگ فارسی معین ). || آنچه از نقد و جنس که هر روزه بشخص میرسد. || معاش یومیه . || جیره ای که هرروزه به مستحقین دهند. (ناظم الاطباء). || روزگار. زمان . دوران : آن روزینه ...
-
واژههای مشابه
-
آن روزینه
لغتنامه دهخدا
آن روزینه . [ زی ن َ / ن ِ ] (ق مرکب ) آن زمان : و آن روزینه شهر [ بخارا ] همانقدر بود که شهرستان است . (تاریخ بخارای نرشخی ).
-
روزینه دار
لغتنامه دهخدا
روزینه دار. [ ن َ / ن ِ ] (نف مرکب ) آنکه روزینه دریافت می نماید. (ناظم الاطباء). رجوع به روزینه شود.
-
جستوجو در متن
-
خوراکی
لغتنامه دهخدا
خوراکی . [ خوَ / خ ُ ] (اِ مرکب ) بهره ٔ روزینه از غذا. || پولی که برای خریداری روزینه ازغذا می دهند. || پولی که برای صرف معاش خرج میشود. (ناظم الاطباء). || (ص نسبی ) آنچه خوردن را بکار آید. مقابل پوشاکی . (یادداشت مؤلف ). || آن دارویی که باید خورد....
-
کندوش
لغتنامه دهخدا
کندوش . [ ک َ ] (اِ) راه سنگلاخ ناهموار و دشوارگذار. و رجوع به کنده ورش و کنده وش شود. || روزینه و مزد یک روزه . || مصطکی و سقز سفید. (ناظم الاطباء) (اشتینگاس ).
-
روزگانه
لغتنامه دهخدا
روزگانه . [ ن َ / ن ِ ] (ص نسبی ، اِ مرکب ) وظیفه و مواجب و مزد و اجرت و روزینه . || جزء پیشین از سر. (ناظم الاطباء).
-
یمه
لغتنامه دهخدا
یمه . [ ی ِ م َ / م ِ ] (ترکی ، اِ) به معنی خوراک است و کسانی که ایمه داران را به معنی روزینه داران فهمند و نویسند خطاست . اصح یمه داران است . (آنندراج ).
-
شورغال
لغتنامه دهخدا
شورغال . (اِ مرکب ) سیورغال . بمعنی روزینه مشهور است و این لفظغلط است چرا که در کتب یافته نشد و در مدار نوشته سیورغال مدد معاش و در لغات ترکی بمعنی انعام نوشته است . (از غیاث ) (از آنندراج ). رجوع به سیورغال شود.
-
وجیبة
لغتنامه دهخدا
وجیبة. [ وَ ب َ ] (ع اِ) روزینه و راتب از طعام و جز آن . (منتهی الارب ). وظیفه . (اقرب الموارد). روزینه و راتب از طعام و جز آن . وظیفه و وجه گذران از طعام و جز آن . (آنندراج ). || بیع و هو ان یوجب البیع علی ان یاخذ البایع من ثمنه بعضاً فبعضاً فاذا اس...
-
روزمره
لغتنامه دهخدا
روزمره . [ م َرْ رَ / رِ ] (اِ مرکب ) محاوره و هر لفظ مشهور میان مردم . (از برهان قاطع) (ناظم الاطباء) (از آنندراج ). مکالمه ٔ هرروزه . (ناظم الاطباء). || راتبه و وجه معاش . (برهان قاطع) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). روزینه . حصه و بهره ٔ هرروزه . (ناظم...
-
خوراک
لغتنامه دهخدا
خوراک . [ خوَ / خ ُ ](اِ مرکب ) قوت . طعام . (ناظم الاطباء). غذا. (یادداشت بخط مؤلف ). این کلمه مرکب از «خور» بمعنی خورش و «َاک » کلمه ٔ مفید معنی نسبت است . (از غیاث اللغات ).- هم خوراک ؛ هم غذا. کسی که با دیگری طعام میخورد. || توشه . ذخیره . تدار...
-
واجبی
لغتنامه دهخدا
واجبی . [ج ِ ] (ص نسبی ، اِ) نوره . طین . حنازرد. (یادداشت مؤلف ). به اصطلاح مردم تهران نوره که بدان مویها را سترند. (ناظم الاطباء). || وظیفه . روزینه . (غیاث ) (آنندراج ). راتبه . مقرر. (آنندراج ) : میرسد واجبی ما ز نهان خانه ٔ غیب ما چه شرمندگی از...
-
رستی
لغتنامه دهخدا
رستی . [ رُ ] (اِ) رزق و روزی و روزینه . (ناظم الاطباء). روزی . رزق . (فرهنگ فارسی معین ) (از برهان ) (از فرهنگ اوبهی ). نعمت و روزی را گویند. (از فرهنگ جهانگیری ) (غیاث اللغات ) (از شعوری ج 2 ورق 27). نعمت . (لغت فرس اسدی ) : چون تو کریمان که تماشاگ...