کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
رند و مفتبر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
آسمان رند
لغتنامه دهخدا
آسمان رند. [ س ْ / س ِ رَ ] (نف مرکب ) آسمان خراش .
-
مرد رند
لغتنامه دهخدا
مرد رند. [ م َ دِ رِ ] (ص مرکب ) رجوع به رند شود.
-
حب رند
لغتنامه دهخدا
حب رند. [ ح َب ْ ب ِ رَ ] (اِ مرکب ) رجوع به حب الغار شود.
-
جستوجو در متن
-
مفتخوار
لغتنامه دهخدا
مفتخوار. [ م ُ خوا / خا ] (نف مرکب ) کسی که بی زحمت می خورد. (ناظم الاطباء). آنکه بدون رنج و کوشش از نتیجه ٔ سعی و عمل دیگران بهره برد.و رجوع به مفتخور و ترکیب مفت خوردن ذیل مفت شود.
-
مفتخور
لغتنامه دهخدا
مفتخور.[ م ُ خوَرْ / خُرْ ] (نف مرکب ) آدم بیکار و تن پرور و طفیلی . کسی که برای تأمین زندگی خود، هوار این و آن می شود. (فرهنگ لغات عامیانه ٔ جمالزاده ). که بی خدمتی و کاری معاش گذراند. که بی تحمل رنج کاری متنعم ازنعمتی است . (یادداشت به خط مرحوم ده...
-
مفت
لغتنامه دهخدا
مفت . [ م ُ ] (ص ، ق ) رایگان و بدون مزد و بدون اجرت که چلمله و شایان نیز گویند. (ناظم الاطباء). رایگان . به رایگان . مجان . مجاناً. بی بها. بی قیمت . آنچه بی رنج وکوشش به دست آید. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). آنچه بی رنج و محنت به دست آید. (آنندراج ...
-
مفت بری
لغتنامه دهخدا
مفت بری . [ م ُ ب َ ] (حامص مرکب ) کار آدم مفت بر و متقلب در قمار، عده ای هستند که کارشان یافتن اشخاص ساده لوح و مفت بردن پول آنهاست و ایشان را مفت بر و عملشان را مفت بری نامند. (فرهنگ لغات عامیانه ٔ جمالزاده ). صفت آنکه در قمار پولی همراه ندارد و با...
-
مفت بازی
لغتنامه دهخدا
مفت بازی . [ م ُ ] (حامص مرکب ) حالت و چگونگی مفت باز. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به مدخل قبل شود.
-
حرف مفت زدن
لغتنامه دهخدا
حرف مفت زدن . [ ح َف ِ م ُ زَ دَ ] (مص مرکب ) سخن گزاف و بیهوده گفتن .
-
مفت بر
لغتنامه دهخدا
مفت بر. [ م ُ ب َ ] (نف مرکب ) آنکه رایگان و بدون رنج و زحمت چیزی را می برد. (ناظم الاطباء). || آدمی که در قمار تقلب کند و پول طرف را به حیله و تزویر و با کلاه سازی بگیرد. (فرهنگ لغات عامیانه ٔ جمالزاده ). مقامری که بی داشتن نقدی در حلقه ٔ مقامران در...
-
یامفت
لغتنامه دهخدا
یامفت . [ م ُ ] (ص مرکب ) (مرکب از یا حرف ندا + مفت ) در تداول عوام ، مفت . رایگان و بادآورده : پول یامفت به کسی نمیدهیم .- یامفت یامفت گفتن ؛ تعبیری طعن آمیز عمل خواهنده ٔ بی رنج و رایگان را.- || سبحه گردانیدن به ریا و قصد فریفتن و انتفاع از کسان ....
-
شایار
لغتنامه دهخدا
شایار. (اِ) کار مفت و رایگان . (ناظم الاطباء). رجوع به شاکار و شایگان شود.
-
مفتکی
لغتنامه دهخدا
مفتکی . [ م ُ ت َ ] (ص نسبی ، ق مرکب ) مجانی و مفت و مسلم . به دست آوردن چیزی بدون پرداخت بها. (فرهنگ لغات عامیانه ٔ جمالزاده ). به مفت . مجاناً. به رایگان . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
-
مفتی
لغتنامه دهخدا
مفتی . [ م ُ ] (ص نسبی ، ق مرکب ) مفت . رایگان . بیمزد. بی اجرت . (از ناظم الاطباء).در تداول ، به رایگان . مجانی . مجاناً. (یادداشت به خطمرحوم دهخدا). مفتکی . و رجوع به مفت و مفتکی شود.