مفتخور.[ م ُ خوَرْ / خُرْ ] (نف مرکب ) آدم بیکار و تن پرور و طفیلی . کسی که برای تأمین زندگی خود، هوار این و آن می شود. (فرهنگ لغات عامیانه ٔ جمالزاده ). که بی خدمتی و کاری معاش گذراند. که بی تحمل رنج کاری متنعم ازنعمتی است . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). مفتخوار. و رجوع به مفتخوار و ترکیب مفت خوردن ذیل مفت شود.
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.