کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
رفدة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
رفدة
لغتنامه دهخدا
رفدة. [ رَ دَ ] (اِخ ) آبی است به سوارقیة. (منتهی الارب ) (از معجم البلدان ).
-
رفدة
لغتنامه دهخدا
رفدة. [ رَ دَ ] (ع اِ) عطا. (دهار). || قدح بزرگ . (دهار). رجوع به رِفد شود.
-
رفدة
لغتنامه دهخدا
رفدة. [ رَ دَ ] (ع اِ) گروهی از مردم . (از اقرب الموارد).
-
جستوجو در متن
-
زبید الاصغر
لغتنامه دهخدا
زبید الاصغر. [ زُ ب َ دُل ْ اَ غ َ ] (اِخ ) یک رشته از بطن زبید (از بطون قبیله ٔ مذحج ) که بنام بزرگ سلسله ، زبید اصغر خوانده شده . نام این زبید، منبه بن ربیعه است . (از تاج العروس ). سمعانی آرد: یکی از فروع قبیله ٔ زبید یا زبید اکبر، قبیله ٔ زبید ال...
-
زبید
لغتنامه دهخدا
زبید. [ زُ ب َ ] (اِخ ) بطنی از قبیله ٔ مذحج قوم عمروبن معدیکرب ، از آن قومست محمدبن ولید صاحب زهری و عده ای دیگر... (از شرح قاموس ). ابن درید در جمهرة گوید: بنوزبید بطنی ازعرب است ، از آن بطن است عمروبن معدیکرب ، نام پدر و سرسلسله ٔ این بطن عصم است ...