زبید. [ زُ ب َ ] (اِخ ) بطنی از قبیله ٔ مذحج قوم عمروبن معدیکرب ، از آن قومست محمدبن ولید صاحب زهری و عده ای دیگر... (از شرح قاموس ). ابن درید در جمهرة گوید: بنوزبید بطنی ازعرب است ، از آن بطن است عمروبن معدیکرب ، نام پدر و سرسلسله ٔ این بطن عصم است و او را زبید از آنرو گفتند که او گفت : من یزبدنی رفده ، کنایت از اینکه چه کسی با من هم پیمان میشود. (از جمهره ٔ ابن درید ج 1 ص 244). زبید بطنی است از مذحج قوم عمروبن معدیکرب بن عبداﷲبن عمروبن عصم بن عمروبن زبید الاصغر. کنیت عمرو، ابوثور است و با وفد زبید شرفیاب به حضرت رسالت شد و بسال 9 هجری اسلام پذیرفت و در فتحهای مسلمانان حضور داشت و در جنگ قادسیه یا در نهاوند کشته شد. (از تاج العروس ). زبید بطنی است از مذحج قوم عمروبن معدیکرب ،از ایشانست محمدبن ولید صاحب زهری و محمیةبن جَزْء و محمدبن حسین و هر دو پسرش که لغویان اند. (منتهی الارب ). و سمعانی آرد: زبید قبیله ای کهن است و نام [ مؤسس ] آن منبه بن صعب است که آنرا زبید اکبر گویند و مرجع همه ٔ شاخه های قبیله ٔ زبید است . (از انساب ). و قلقشندی آرد: بطنی است از بطون سعدالعشیرة. این بطن اولاد منبه بن مصعب بن سعدالعشیره اند. و این بنوزبید (بنومنبه الاکبر) را زبید الاکبر گویند و زبید حجاز ایشانند. یکی از خاندانهای این بطن خاندانی است بنام زبیدکه آن را زبید الاصغر نامند و ایشان اولاد منبه اصغربن ربیعة... بن منبه اکبرند. (از صبح الاعشی ج 1 ص 327). و در العقد الفرید آمده : اعرابیی به جامع بصره درآمد بسوی چپ و راست نظر کرد، جوانانی خوش لباس و نیکوروی دید که بر گرد عتبه ٔ مخزومی حلقه زده اند، اعرابی بدان حلقه درآمد. عتبه روی بدو کرد و از نسب و قبیله ٔ او بپرسید، اعرابی پاسخ داد: از مذحج . دیگر بار گفت «اء من زیدها الاکرمین او من مرادها الاطیبین ». اعرابی پاسخ داد: نه از زیدم نه از مراد، من از گل بوستان مذحج یعنی زبیدم . (از العقد الفرید ج 4 ص 131).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.