کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
رغیف پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
رغیف
لغتنامه دهخدا
رغیف . [ رَ ] (ع اِ) نان ستبرکرده . گرده ٔ نان تنک . (از کشاف زمخشری ). نان گرده . ج ، اَرغِفَة و رُغُف و رُغفان و تَراغیف . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). گرده ٔ نان . (لغت محلی شوشتر نسخه ٔ خطی کتابخانه ٔ مؤلف ). گرده . (دهار). (مهذب الاسماء). گرد...
-
جستوجو در متن
-
رغف
لغتنامه دهخدا
رغف . [ رُ غ ُ ] (ع اِ) ج ِ رَغیف . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). ج ِ رغیف به معنی نان گرده . (آنندراج ). رجوع به رَغیف شود.
-
تراغیف
لغتنامه دهخدا
تراغیف . [ ت َ ] (ع اِ) ج ِ رغیف . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (المنجد). رجوع به رغیف شود.
-
رغفان
لغتنامه دهخدا
رغفان . [ رُ ] (ع اِ) ج ِ رَغیف . (ناظم الاطباء) (دهار) (منتهی الارب ) (آنندراج ). رجوع به رغیف شود.
-
شاباتی
لغتنامه دهخدا
شاباتی . (اِ) چاباتی . چاپاتی . گِرده . رغیف . رجوع به شاباطی و چاپاتی شود.
-
ارغفة
لغتنامه دهخدا
ارغفة. [ اَ غ ِ ف َ ] (ع اِ) ج ِ رَغیف .
-
رغیفی
لغتنامه دهخدا
رغیفی . [ رَ ] (ع ص نسبی ) منسوب به رغیف که نان گرده باشد. (ناظم الاطباء).
-
طملس
لغتنامه دهخدا
طملس . [ طَم َل ْ ل َ ] (ع اِ) رَغیف ٌ طَمَلَّس ٌ؛ گرده ٔ خشک . گرده ٔ سبک تنک . (منتهی الارب ). نان خشک . (مهذب الاسماء).
-
شاباطی
لغتنامه دهخدا
شاباطی . (اِ) جاباتی . چاپاتی . شاباتی . گرده . رغیف . نان فطیر. رجوع به چاپاتی شود : گفت ای خواجه بدین بازار بیرون شوید. شاباطی های نیکو می پزند،یکی شاباطی همچون روی خود بیار. (اسرار التوحید).
-
چاپاتی
لغتنامه دهخدا
چاپاتی . (اِ) نان فطیر نازک باشد که خمیر آن را با دست پهن سازند و بر روی تابه پزند. (برهان ). نانی لطیف که بتازیش «رغیف » خوانند. (شرفنامه ٔ منیری ). و رجوع به چپاتی شود : غلام کنجد کاکی و قبه های تنک رهی ّ چهره ٔ چاپاتی ولب گرده .سوزنی .
-
حجاب شدن
لغتنامه دهخدا
حجاب شدن . [ ح ِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) مانع شدن : زانکه پستا شد حجاب این ضعیف از هزاران نعمت و خوان و رغیف . مولوی .معرفت قدیم را بعد حجاب کی شود؟گرچه بشخص غایبی در نظری مقابلم . سعدی (بدایع).میان ما بجز این پیرهن نخواهد ماندوگر حجاب شود تا به دامنش بد...
-
پرسم
لغتنامه دهخدا
پرسم . [ پ َ س ُ ] (اِ) آردی را گویند که بر خمیر پاشند تا برجای نچسبد. (برهان ).آرد خشکی که بر رغیف نان پاشند. اوروا : نمک گشت چون سرکه رویش سیاه خمیرش ز پرسم بسر ریخت کاه .بسحاق اطعمه .
-
جردق
لغتنامه دهخدا
جردق . [ ج َ دَ ] (معرب ، اِ) معرب گرده . نان درشت . (المعرب ). معرب گرده است . (از اقرب الموارد). مطلق گرده یا آن که گرد باشد. (از متن اللغة). گرده . (مهذب الاسماء) (جمهره از سیوطی در المزهر). قرص نان . (یادداشت مؤلف ). رَغیف . جَردَقَة. (متن اللغة...
-
ابن طباطبا
لغتنامه دهخدا
ابن طباطبا. [ اِ ن ُ طَ طَ ] (اِخ ) احمدبن محمدبن اسماعیل بن ابراهیم مصری علوی . شاعر و ادیب . نقیب علویین به مصر، و طباطبا لقب ابراهیم جد اوست . وفات 345 هَ .ق . || دیگری از این خاندان نیز در مصر شهرت یافت و به ابن طباطبا معروف است و هو ابومحمد عبدا...