کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
رشحه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
رشحه
لغتنامه دهخدا
رشحه . [ رَ ح َ / ح ِ ] (از ع ، اِ) رشحة. تراوش کرده و چکیده . (لغت محلی شوشتر، نسخه ٔ خطی کتابخانه ٔ مؤلف ). چکه و قطره . (ناظم الاطباء). آب که از جایی تراوش کند و به جایی چکد.(از آنندراج ) (غیاث اللغات ). آب که از جایی بتراود.ج ، رَشَحات . (یادداش...
-
واژههای مشابه
-
رشحة
لغتنامه دهخدا
رشحة. [ رَ ح َ ] (ع اِ) رشحه . رجوع به رشحه شود.
-
رشحه ٔ اصفهانی
لغتنامه دهخدا
رشحه ٔ اصفهانی . [ رَ ح َ ی ِ اِ ف َ ] (اِخ ) یا رشحه بیگم ، دختر هاتف اصفهانی و زوجه ٔ میرزا علی اکبر نظیری . هدایت گوید: از موزونان و متوسطان آن شهر ارم بهر بوده و در خدمت آقا محمکاظم واله اکتساب کمال کرده . از اوست :روضه ای بر خاک پاکش گفته رضوان ...
-
جستوجو در متن
-
رشحات
لغتنامه دهخدا
رشحات . [ رَ ش َ ] (ع اِ) ج ِرشحة. (یادداشت مؤلف ). رجوع به رشحة و رشحه شود.- رشحات قلم ؛ کنایه از نوشته های شخص که بوسیله ٔ قلم انجام گیرد: رشحات قلم توانای شما رسید. (یادداشت مؤلف ).
-
رشایح
لغتنامه دهخدا
رشایح . [ رَ ی ِ ] (ع اِ) ج ِ رَشْحة، و این جمع شاذ است .(غیاث اللغات ) (آنندراج ). در متون دیگر دیده نشد.
-
چکره
لغتنامه دهخدا
چکره . [ چ َ رَ / رِ ] (اِ) قطره و ریزه های آب که وقت ریختن آب از جایی ، آنهابر اطراف و جوانب بجهند و آن را به عربی «رشحه » خوانند. (برهان ). قطره ریزه را گویند که از ریختن آب بجهد و آن را به تازی رشحه خوانند. (جهانگیری ). قطره ریزه که از آب جهد و آن...
-
تراویدن
لغتنامه دهخدا
تراویدن . [ ت َ دَ ] (مص ) چکیدن . (جهانگیری ). چکیدن و تراوش کردن آب و امثال آن باشد. (برهان ). رفتن آب به پالا اندک اندک و چکیدن بنرمی و آهستگی . (آنندراج ). چکیدن وتراوش کردن و ترشح نمودن و رشحه رشحه خارج شدن آب و شراب و جز آن . (ناظم الاطباء). تر...
-
سبحة
لغتنامه دهخدا
سبحة. [ س َ ح َ ] (ع اِ) (اصطلاح صوفیه ) تاریکی است که حق عز اسمه عالم و عالمیان را در آن آفرید. سپس رشحه ای از نور خود بر عالمیان پاشید پس هر که را از آن نور بهره ای رسید، هدایت یافت و هر کس از آن بی بهره ماند گمراه و سرگردان ماند. رجوع به کشاف اصطل...
-
محبی
لغتنامه دهخدا
محبی . [ م ُ ح ِب ْ بی ] (اِخ ) (1061 - 1145 هَ . ق .) محمد امین بن فضل اﷲبن محب اﷲبن محمد محبی حموی الاصل دمشقی ، مورخ محقق و ادیب . او راست : خلاصةالاثر فی اعیان القرن الحادی عشر، نفحةالریحانة و رشحة طلی الحافة که بر منوال ریحانةالالباء خفاجی رفته ...
-
افشک
لغتنامه دهخدا
افشک . [ اَ ش َ ] (اِ) شبنم را گویند که شبها بر روی سبزه و گل و لاله نشیند. (برهان ) (مجمعالفرس ) (هفت قلزم ) (ناظم الاطباء) (مؤید الفضلاء) (فرهنگ شعوری ). بمعنی شبنم است ، زیرا که از هوا افشانده می شود. (انجمن آرای ناصری ) (آنندراج ). نمی که شب بر ...
-
کرپا
لغتنامه دهخدا
کرپا. [ ک ُ ] (اِ) گیاهی باشد که آن را هلندوز خوانند. (لغت فرس اسدی ). گیاهی باشد دارویی و آن را هلندوز هم گویند. (برهان ) (از ناظم الاطباء). گرپا. کربا. (از برهان ). نوعی از ریباس است . (یادداشت مؤلف ).کرپه . کرپاوان . شبدر. (فرهنگ فارسی معین ). ای...
-
نادب
لغتنامه دهخدا
نادب . [ دِ ] (ع ص ) اسم فاعل از ندب . (اقرب الموارد). رجوع به ندب شود. || آن که می گرید بر مرده و محاسن او را برمیشمرد. (از اقرب الموارد). نوحه سرای . نوحه گر. که بر مرده گریه و زاری و نوحه سرائی میکند. || کسی که میخواند کسی را به کاری و برمی انگیزا...
-
خدیجه
لغتنامه دهخدا
خدیجه . [ خ َ ج َ ] (اِخ ) بنت عثمان بن عروةبن الزبیر. وی زوجه ٔ محمدبن عبداﷲ عمرو است که از فاطمه بنت الحسین بوجود آمد. سلمةبن محازب می گوید: در بین قریش مردی کاملتر و زیباتر از محمدبن عبداﷲبن عمرو نیافتم . او مردی مطلاق بود و خدیجه را طلاق گفت و بع...