نادب . [ دِ ] (ع ص ) اسم فاعل از ندب . (اقرب الموارد). رجوع به ندب شود. || آن که می گرید بر مرده و محاسن او را برمیشمرد. (از اقرب الموارد). نوحه سرای . نوحه گر. که بر مرده گریه و زاری و نوحه سرائی میکند. || کسی که میخواند کسی را به کاری و برمی انگیزاند او را به امری . (از اقرب الموارد)(از منتهی الارب ): ندبه الی امر؛ دعاه و رشحه للقیام به و حثه علیه ، و ندبه الی الحرب ؛ وجهه فهو نادب . (اقرب الموارد). تحریض کننده . برانگیزاننده . || مرد سبک در حاجت . || مرد زیرک و گرامی . (ناظم الاطباء). رجوع به ندب و ندوب و ندباء شود.
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.