کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
رشادت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
رشادت
لغتنامه دهخدا
رشادت . [ رَ دَ ] (از ع ، اِمص ) راستی . (ناظم الاطباء). به راه راست بودن . (غیاث اللغات ) (از آنندراج ). || قدرت و شجاعت و استعمال قدرت .(ناظم الاطباء). این صیغه را در لغت نیافتم و بر فرض وجود، معنیی که در تداول ما به آن می دهند یعنی دلیری و شجاعت و...
-
واژههای همآوا
-
رشادة
لغتنامه دهخدا
رشادة. [ رَ دَ ] (ع اِ) سنگ بزرگ . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (آنندراج ). صخرة. (اقرب الموارد). || سنگی که پر کند کف دست را. ج ، رَشاد. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد).
-
جستوجو در متن
-
تهور داشتن
لغتنامه دهخدا
تهور داشتن . [ ت َ هََ وْ وُ ت َ ](مص مرکب ) بی باک بودن و مردانگی و رشادت داشتن . (ناظم الاطباء). رجوع به تهور و دیگر ترکیبهای آن شود.
-
تهورانه
لغتنامه دهخدا
تهورانه . [ ت َ هََ وْ وُ ن َ / ن ِ ] (ص نسبی ، ق مرکب ) بطور تهور و بی باکی و رشادت . (ناظم الاطباء).
-
سان میگوئل
لغتنامه دهخدا
سان میگوئل . [گ ِ ] (اِخ ) اواریست . مردسیاسی و ژنرال اسپانیولی است . بسال 1785م . در ژیژون متولد شد و بسال 1862 درگذشت . وی در جنگ 1823 اسپانیا رشادت نشان داد. او در سال 1854 سمت ریاست شورای اداری پرتقال را یافت .
-
ایناروس
لغتنامه دهخدا
ایناروس . (اِخ ) نام پادشاهی است که مصریان در ابتدای سلطنت اردشیر برای خود برگزیدند. ایناروس برای جنگ با ایرانیان از یونانیان کمک خواست ولی بعلت رشادت ایرانیان مصریان شکست خوردند و سپاهیان ایناروس بدست ایرانیان تکه تکه شدند. (تاریخ ایران باستان ص 930...
-
گردی
لغتنامه دهخدا
گردی . [ گ ُ ] (حامص ) پهلوانی . دلاوری . رشادت . شجاعت : چنین گفت کز عهد شاهان دادبه گردی نخوانمت خسرونژاد. فردوسی .ندیدم سواران گردنکشان به گردی و مردانگی زین نشان . فردوسی .ز مردی و گردی به ما ننگرداز این مرز کس را به کس نشمرد. فردوسی .از خاندان خ...
-
فابیوس
لغتنامه دهخدا
فابیوس . (اِخ ) بر یکی از خانواده های بزرگ روم اطلاق میشد که چون کشت باقلا رانخست افراد آن خانواده به مردم روم آموختند بدین اسم ملقب شدند. عده ٔ اعضاء خانواده ٔ فابیوس به 306 تن بالغ میشد و آنان را 4000 تحت الحمایه بود. این خانواده در جنگ روم و وئی (...
-
تهور کردن
لغتنامه دهخدا
تهور کردن . [ ت َ هََ وْ وُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) بی باکی کردن و خود را در مهلکه انداختن و رشادت نمودن . (ناظم الاطباء) : بلی گفت دزدان تهور کنندبه بازوی مردم شکم پر کنند. سعدی (بوستان ).مقابلت نکند با حجر، به پیشانی مگر کسی که تهور کند به نادانی . سعد...
-
رشید
لغتنامه دهخدا
رشید. [ رَ ] (از ع ، ص ) شجاع و دلیر و باعزم در جنگ . (ناظم الاطباء). در تداول عوام از فارسی زبانان ، شجاع . (یادداشت مؤلف ). دلیر. شجاع . (فرهنگ فارسی معین ). || در فارسی به معنی خوش قد و قامت استعمال کنند، چنانکه گویند: فلان کس جوانی است زیبا و رش...
-
شیری
لغتنامه دهخدا
شیری . (حامص ) چگونگی شیر (اسد). شیر بودن . (یادداشت مؤلف ) : توبه کند شیر ز شیری ؟ هگرزگرچه شتر کاهل و بی حَمْیَت است . ناصرخسرو.صورت شیری دل شیریت نیست گرچه دلت هست دلیریت نیست . نظامی .وت پیروزی شیری نماند... سعدی . || تهور و رشادت . (ناظم الاطبا...
-
کنداوری
لغتنامه دهخدا
کنداوری . [ ک ُ وَ ] (حامص مرکب ) کندآوری . دلاوری و بهادری و مردانگی . (ناظم الاطباء). رشادت . دلاوری . (از فهرست ولف ). عجب . تبختر. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : ما گله همی کنیم از ابوسلمةبن حفص بن سلیمان که او کندآوری و کبر بر امیرالمؤمنین کند و...
-
یهودای مکابه
لغتنامه دهخدا
یهودای مکابه . [ ی َ ی ِ م َک ْ کا ب َ / ب ِ ] (اِخ ) ناجی و سردار جنگی و شجاع یهود متولد در حدود 200 ق .م . و مقتول درسال 160 ق .م . وی در سال 165 ق .م . پس از مرگ پدرش ماتاتیاس که یهودیان را علیه شاه وقت سوریه (آنتیوخوس اپی فان ) وادار به شورش کرده...