کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
رجلاء پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
رجلاء
لغتنامه دهخدا
رجلاء. [ رَ ] (اِخ ) آبیست مر بنی سعیدبن قرط را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از معجم البلدان ).
-
رجلاء
لغتنامه دهخدا
رجلاء. [ رَ ] (ع ص ) سفیدپای . (دهار). مؤنث اَرْجَل . (ناظم الاطباء). گوسپند سیاه پشت . (دهار). || سنگستان هموار. (ناظم الاطباء). سنگستان هموار و زمین سنگ ناک . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || زمین سخت که در آن رفته شود. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموار...
-
جستوجو در متن
-
حرةالرجلاء
لغتنامه دهخدا
حرةالرجلاء. [ ح َرْ رَ تُرْ رَ ] (اِخ ) موضعی به بلاد بنی القین بن جسر، میان مدینه و شام . (معجم البلدان ). رجوع به رَجْلاء شود.
-
قسط
لغتنامه دهخدا
قسط. [ ق َ س َ ] (ع اِمص )خشکی در گردن . || راستی استخوانهای ساق ستور، و آن عیب است . (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ).من عیوب الخلقیة للفرس و هو ان تری رجلاء منتصبین غیر محنبین . (صبح الاعشی ج 2 ص 26). || (مص ) خشک شدن . گویند: قَسِطَت ْ عنقه قسطاً؛...
-
حرة
لغتنامه دهخدا
حرة. [ ح َرْ رَ ] (اِخ ) رزمگاه حُنَین . || موضعی به تبوک . || جائی به تقدة. || جائی میان مدینة و عقیق . || جائی قبلی مدینة. || جائی به بلادقیس . || جائی به دهناء. || جائی به عالیه ٔ حجاز. || جائی نزدیک فید. || جائی به کوههای طی . || جائی به زمین بار...