کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
راما پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
راما
لغتنامه دهخدا
راما. (اِخ ) در اساطیر هند، شخصی است که از تشخص و تجسم «ویشنو» معبود هندیان بوجود آمده است . او فرزند «داسارات » فرمانروای «اود» بوده و گویا با «ویسوا میترا» سفری برای مقابله با وحشیان کرده است . او «سیتا» را که از تجسم «لاکهمی » بوجود آمده بود با طر...
-
واژههای همآوا
-
رامع
لغتنامه دهخدا
رامع. [ م ِ ] (ع ص ) آنکه سر را فرود آورد سپس آن بردارد. (از متن اللغة) (منتهی الارب ) (آنندراج ).
-
جستوجو در متن
-
راوانا
لغتنامه دهخدا
راوانا. (اِخ ) بموجب اساطیر هند نام حاکم سراندیب است که وقتی «راما»ی هندی (قهرمان منظومه ٔ رامایانا) به سراندیب مسافرت کرد، راوانا زن او «سیتا» را از دستش گرفت و راما برای رهایی زن خویش با فرمانروای میمونها «سون » همدست شد و راوانا را کشت و زن خود را...
-
رام
لغتنامه دهخدا
رام . (اِخ ) نام عاشق . (آنندراج ) (انجمن آراء) (منتخب اللغات ). نام عاشق ویس . و چون او بسیار عیاش و شادکام و پیوسته خوشحال و خوش طبع بود ورا بدینجهت رام میگفتند و به رامین شهرت دارد و قصه ٔ ایشان منظوم و مشهور است . (از سروری ) (برهان ). نام عاشق و...
-
رامدروگ
لغتنامه دهخدا
رامدروگ . (اِخ ) رامدروغ . قصبه ای است در کنار رودخانه ٔ ملپاری و 33هزارگزی جنوب باختری کلدکی از ایالت دکن هندوستان که مرکز حکومت میباشد. و قلعه ای بنام راما دارد که بسیار معروف است و تیپو صاحب پس از هفت ماه محاصره آنجا را گشوده است . این ناحیه 362هز...
-
رأم
لغتنامه دهخدا
رأم . [ رَءْم ْ ] (ع مص ) سخت تاب دادن : رأم الحبل رأماً؛رسن را سخت تاب داد. (از المنجد) (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || رأم ناقه بچه یا بَوّ خود را؛ دوست داشتن و انس گرفتن و بدان مهربانی آوردن بر بچه ٔ خود و لازم گرفتن ...