کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
راستی و درستی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
راستی راستی
لغتنامه دهخدا
راستی راستی . (ق مرکب ) در حقیقت . حقیقةً. فی الواقع. واقعاً. از روی جد.
-
راستی پذیر
لغتنامه دهخدا
راستی پذیر. [ پ َ ] (نف مرکب ) این کلمه را در مقابل لغت رِکتی فیابل پذیرفته اند. (مجموعه ٔ اصطلاحات علمی ج 1 ص 16).
-
جستوجو در متن
-
درستی
لغتنامه دهخدا
درستی . [ دُ رُ ] (حامص ) راستی . (آنندراج ). صدق . صحت . حقیقت . واقع : درشت است پاسخ ولیکن درست درستی درشتی نماید نخست . ابوشکور.که میراث بود از شه کیقباددرستی بدان بد کیان را نژاد. فردوسی .تا نباشد به درستی چو یقین هیچ گمان تا نباشد بحقیقت چو عیان...
-
علی التحقیق
لغتنامه دهخدا
علی التحقیق . [ ع َ لَت ْ ت َ ] (ع ق مرکب ) بدون شک و شبهه . یقیناً. بی شبهه .بطور حقیقت و راستی و درستی . (ناظم الاطباء). بر مبنای یقین . بر پایه ٔ تحقیق . بر پایه ٔ حقیقت و درستی .
-
سدد
لغتنامه دهخدا
سدد. [ س َدَ ] (ع اِمص ) درستی و راستی در کردار و گفتار، و آن مقصور از سداد است . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
-
فریوری
لغتنامه دهخدا
فریوری . [ ف َ ری وَ ] (حامص ) راستی در دین و درستی در اعتقاد. (برهان ). ظاهراً مصحف فربودی است . رجوع به فربودی ، فرهودی و فریور شود.
-
راست پیشه
لغتنامه دهخدا
راست پیشه . [ ش َ / ش ِ ] (ص مرکب ) کسی که راستی و درستی پیشه دارد. که پیشه راست دارد.
-
راست نظر
لغتنامه دهخدا
راست نظر. [ ن َ ظَ ] (ص مرکب ) آنکه عقیده ٔ راست و درستی دارد. کسی که نظر براستی و صداقت دارد. آنکه نظریه اش از روی راستی و پاکی باشد : چون شدی راستگوی و راست نظربامن از راه راستی مگذر.نظامی .
-
تنعیر
لغتنامه دهخدا
تنعیر. [ ت َ ] (ع مص ) گرد گردانیدن تیررا بر ناخن تا درستی و راستی آن معلوم شود. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
لوطیانه
لغتنامه دهخدا
لوطیانه . [ ن َ / ن ِ ] (ص نسبی ، ق مرکب ) به راستی . با درستی . با صدق و صفا و راستی : لوطیانه بگو؛ با کمال صداقت بگوی . لوطیانه به ما بگو ببینم این کار را تو کرده ای یا دیگری ؟
-
راست گمان
لغتنامه دهخدا
راست گمان . [ گ ُ ] (ص مرکب ) کسی که ظن ِّ به راستی و درستی کند. کسی که گمانش از روی راستی و حسن نیت باشد. مقابل کژاندیش و بدگمان . مُحدث ؛راست گمان . (منتهی الارب ). || آنکه وقوع کاری را پیشگویی کند. قد کان فی الامم محدثون فَان یَکن فی اُمَتی فعمربن...
-
یقیناً
لغتنامه دهخدا
یقیناً. [ ی َ نَن ْ ] (ع ق ) بدون شک و بی گمان و محقق و به طور تحقیق و به راستی و به درستی و البته و بی شبهه . (ناظم الاطباء). قطعاً و حتماً و بی شبهه و بی گمان و به طور قطع و یقین . (یادداشت مؤلف ).
-
محققانه
لغتنامه دهخدا
محققانه . [ م ُ ح َق ْ ق َ ن َ / ن ِ] (ص نسبی ، ق مرکب ) به درستی و راستی و بطور تحقیق .(ناظم الاطباء). از روی تحقیق و صداقت . (آنندراج ).
-
متصافی
لغتنامه دهخدا
متصافی . [ م ُ ت َ ] (ع ص ) درستی و راستی از طرفین . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). که میان او و دیگری صفوت و خلوص هست . یکدل . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به تصافی شود.