کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ذؤیب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ذؤیب
لغتنامه دهخدا
ذؤیب . [ ذُ ءَ ] (اِخ ) ابن حبیب بن حَلحَلة الخزاعی . صحابی است . او در فتح مکه در رکاب رسول صلوات اﷲ علیه و سلم بود وی تا زمان معاویة بزیست . و قبیصةبن ذویب پسر اوست و ابن عباس از وی روایت کند.
-
ذؤیب
لغتنامه دهخدا
ذؤیب . [ ذُ ءَ ] (اِخ ) ابن شَعثَم یا شعثن . صحابی است . او درک سه غزوه از غزوات رسول اکرم کرد، و سپس در بصره اقامت گزید.
-
واژههای مشابه
-
ذویب
لغتنامه دهخدا
ذویب . [ ذُ وَ ] (اِخ ) ابن حارثة الاسلمی . صحابی و برادر اسماء بنت حارثة است .
-
ذویب
لغتنامه دهخدا
ذویب . [ ذُ وَ ] (اِخ ) ابن حلحلة و یقال : ذویب بن حبیب بن حلحلةبن عمروبن کلیب بن اصرم بن عبداﷲبن قمیربن حبشیةبن سلول بن کعب بن عمروبن ربیعة و هو لحی بن حارثةبن عمروبن عامر الخزاعی الکعبی و خزاعة هم ولد حارثةبن عمروبن عامر. کان ذویب هذا صاحب بدن رسول...
-
ذویب
لغتنامه دهخدا
ذویب . [ ذُ وَ ] (اِخ ) ابن شعثن العنبری . ذکره العقیلی فی الصحابة و لااعرفه و قد ذکره ابن ابی حاتم فقال ذویب بن شعثم هکذابالمیم و ذکره العقیلی بالنون قال ابن ابی حاتم العنبری یعرف بالکلاح قدم علی النبی صلی اﷲ علیه و آله و سلم فقال له ما اسمک فقال ال...
-
ذویب
لغتنامه دهخدا
ذویب . [ ذُ وَ ] (اِخ ) ابن عمامة السهمی در سیرة عمربن عبدالعزیز آمده است : قال القرشی و کتب الی زبیربن ابی بکر یخبرنی عن ذؤیب بن عمامة السهمی عن عبدالعزیزبن عمربن عبدالعزیز ان اباه کان یقول : اذا کنت من الدنیا فیما یسؤک فاذکر الموت فانه یسهله علیک...
-
ذویب
لغتنامه دهخدا
ذویب . [ ذُ وَ ] (اِخ ) ابن کعب بن عمرو. در عقد الفرید ذیل یوم تیاس آرد: کانت افناء قبائل من بنی سعدبن زید مناة و افناء قبائل من بنی عمروبن تمیم التقت بتیاس . فقطع غیلان بن مالک بن عمروبن تمیم رجل الحرث بن کعب بن سعدبن زید مناة، فطلبوا القصاص ، فاقسم...
-
ذویب
لغتنامه دهخدا
ذویب . [ ذُ وَ ] (اِخ ) ابن کلیب الخولانی . صحابی است . و او نخستین کس است از اهل یمن که مسلمانی گرفت و گویند اسود عنسی متنبی وی را به آتش افکند و آتش به وی گزند نرسانید. و صاحب استیعاب گوید: ابن کلیب بن ربیعة الخولانی . کان اول من اسلم من الیمن فسما...
-
ذویب
لغتنامه دهخدا
ذویب . [ ذُ وَ ] (اِخ ) نام یکی از دارات عرب است . || آبی است به نجد بنو دهمان بن نصر را.
-
ذویب الهذلی
لغتنامه دهخدا
ذویب الهذلی . [ ذُ وَ ب ِل ْ هَُ ذَ لی ی ] (اِخ ) (ابو...) رجوع به ابوذویب در همین لغت نامه شود. و در تاریخ جهانگشا این دو شعر از ابو ذویب آورده شده است :و تجلدی للشامتین اریهم انی لریب الدهر لا اتضعضعو اذا المنیة انشبت اظفارهاالفیت کل تمیمة لا تنفع....
-
ذویب بن شریح
لغتنامه دهخدا
ذویب بن شریح . (اِخ ) (37 هَ . ق ./ 657 م .) ذؤیب بن شریح الهمدانی : احد الاشراف الشجعان : من رؤساء همدان فی صدر الاسلام . قتل فی وقعة صفین و کان مع علی . (الاعلام زرکلی ج 1 ص 314).
-
جستوجو در متن
-
شعثن
لغتنامه دهخدا
شعثن . [ ش َ ث َ ] (اِخ ) نام پدر ذؤیب صحابی است . (منتهی الارب ).
-
قبیصة
لغتنامه دهخدا
قبیصة. [ ق َ ص َ ] (اِخ ) ابن ذویب از صحابیان است . (منتهی الارب ).