کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ذروت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ذروت
لغتنامه دهخدا
ذروت . [ ذَرْ وَ ] (ع اِ) ثروت .
-
واژههای همآوا
-
ذروة
لغتنامه دهخدا
ذروة. [ ذِرْ وَ ] (اِخ ) یاقوت در معجم البلدان از نصر روایت کند که ذروة مکانی است حجازی از دیار غطفان و بعضی گفته اند آبی است بنی مرةبن عوف را. و ازهری گوید:ذروه بکسر اول ، اسم زمینی است به بادیة و برخی گفته اند ذروة اسم کوهی است و نیز ذروة شهری است ...
-
ذروة
لغتنامه دهخدا
ذروة. [ ذِرْ وَ / ذُرْ وَ ] (ع اِ) سرکوه . (دهار) (مهذب الاسماء). بالای کوه . قلّة. || در سر مردم ، چکاد. تارک . || سر کوهان اشتر. (مهذب الاسماء). || مال بسیار. || بالای هر چیز. سر، نوک ، کله و بلندی هر چیزی . ج ، ذُری ̍ : بر رجاحت عقل و سجاحت خلق و ...
-
زروط
لغتنامه دهخدا
زروط. [ زَ وَ ] (ع مص ) دزی در قوامیس عرب آرد: انداختن چوبدستی در میان پاهای یک خرگوش (اصطلاح شکار). || وعده ٔ نادرست و بی پایه دادن به کسی . || عمل وقیحانه . کثافت کاری کردن . (از دزی ج 1 ص 590). رجوع به ماده ٔ بعد شود.
-
ضروط
لغتنامه دهخدا
ضروط. [ ض َ ] (ع ص ) مرد گوززن . تیزدهنده . ضِرّوط. (منتهی الارب ).
-
ضروط
لغتنامه دهخدا
ضروط. [ ض ِرْ رو ] (ع ص ) تندار. ضخم . یقال : انه لضرّوط. (منتهی الارب ).
-
ضروط
لغتنامه دهخدا
ضروط. [ ض ِرْ رو ] (ع ص ) گوززن . تیزدهنده . ضَروط. (منتهی الارب ).
-
ضروة
لغتنامه دهخدا
ضروة. [ ض َرْ وَ / ض ِرْ وَ ] (اِخ ) دهی است در یمن از اعمال مخلاف سنجان . (معجم البلدان ).
-
ضروة
لغتنامه دهخدا
ضروة. [ ض ِرْ وَ ] (ع اِ) تأنیث ضرو. (منتهی الارب ). || یکی ضِرو . || سگ صید. (مهذب الاسماء).
-
جستوجو در متن
-
ثروت
لغتنامه دهخدا
ثروت . [ ث َرْ وَ ] (ع اِ) ثراء. دارائی . توانگری . کثرت مال . مال . مکنت . نعمت . دولت . هستی . ذروت : با کرم او الف که هیچ ندارددر سرش اکنون هوای ثروت شین است . انوری .اسلاف او در ایام آل سامان به ثروت تمام و حرمت موفور مشهور بودند. (ترجمه ٔ تاریخ ...
-
ذروة
لغتنامه دهخدا
ذروة. [ ذِرْ وَ / ذُرْ وَ ] (ع اِ) سرکوه . (دهار) (مهذب الاسماء). بالای کوه . قلّة. || در سر مردم ، چکاد. تارک . || سر کوهان اشتر. (مهذب الاسماء). || مال بسیار. || بالای هر چیز. سر، نوک ، کله و بلندی هر چیزی . ج ، ذُری ̍ : بر رجاحت عقل و سجاحت خلق و ...
-
زیادت و نقصان
لغتنامه دهخدا
زیادت و نقصان . [ دَ ت ُ ن ُ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) افزونی و کمی . || (اصطلاح نجوم ) این افزونی و کمی به دو گونه است یکی بحسب جایگاه از فلک اوج و تدویر، و دیگر بحسب جایگاه از افق ، و نخستین گونه را بسیار لون است . یکی از آن ، فزونی است اندر رفتن ....
-
ذ
لغتنامه دهخدا
ذ. (حرف ) حرف نهم است از حروف الفبای عرب و یازدهم از الفبای فارسی و بیست و پنجم از حروف ابجد و در حساب جمّل آن را به هفتصد دارند. و نام آن ذال است و گاه برای استواری ضبط ذال معجمة گویند و آن از حروف روادف و شمسیّة و ارضیة یا ترابیة و مصمته و نیز از ح...