کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دیوار به دیوار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
مجامد
لغتنامه دهخدا
مجامد. [ م ُ م ِ ] (ع ص ) همسایه ٔ دیوار به دیوار. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
دیواره
لغتنامه دهخدا
دیواره . [ دی رَ / رِ ] (اِ) کنار برافراشته و بالا آمده ٔ از هرچیز. (ناظم الاطباء). چیزی چون دیوار. مانند دیوار. شبیه به دیوار. کنار برآمده ٔ ظروف و غیره چون دیواره کاسه ، دیواره ٔ طشت ، دیواره ٔ کشتی ، دیواره ٔ چاه ، دیواره ٔ کرجی . (یادداشت مؤلف )...
-
چینه
لغتنامه دهخدا
چینه . [ ن َ / ن ِ ] (اِ) چنه . دانه ٔ مرغان . (برهان ) (آنندراج ) (انجمن آرا). دانه ای که مرغان خورند. (غیاث اللغات ). علف مرغ بود. (اوبهی ). دانه که مرغان خورند. آنچه از دانه و جز آن که مرغ به منقار از زمین چیند. (یادداشت مؤلف ). در تداول گناباد خ...
-
سلطانی
لغتنامه دهخدا
سلطانی . [ س ُ ] (ص نسبی ) منسوب به سلطان : ز تو داد نایافته کس ندانم ز سلطانی و شهری و روستایی . فرخی (دیوان چ دبیرسیاقی ص 395).اسبان بمرغزار فرستادند و اشتران سلطانی .(تاریخ بیهقی ص 362). دیگر روز سوی خراسان رفت با چهار سوار سلطانی . (تاریخ بیهقی چ...
-
عشقه
لغتنامه دهخدا
عشقه . [ ع َش َ ق َ / ق ِ ] (از ع ، اِ) نوعی از لبلاب است به عربی ، و بفارسی عشق پیچان خوانند. گویند لبن آن یعنی شیر آن موی را بسترد و شپش رابکشد. (برهان ) (آنندراج ). نباتی است مثل لبلاب و بسیار کم برگ و شاخه های او بغایت از لبلاب قوی تر و درازتر، و...
-
دژ
لغتنامه دهخدا
دژ. [ دِ ] (اِ) قلعه و حصار. (برهان ) (غیاث ) (آنندراج ). کوت . (یادداشت مرحوم دهخدا). دز : بیامد چو نزدیکی دژ رسیدخروشیدن و بانگ ترکان شنید. فردوسی .تو اندیشه در دل میاور بسی تو نگرفتی این دژ نگیرد کسی . فردوسی .دژی داشت پرموده آوازه نام کزآن دژ بدی...
-
دیفال
لغتنامه دهخدا
دیفال . (اِ) تداول عامه از کلمه ٔ دیوار. جدار. لهجه ای است در دیوار. (ناظم الاطباء). رجوع به دیوار شود.
-
مشوقة
لغتنامه دهخدا
مشوقة. [ م َ ق َ ] (ع ص ) مشک ایستاده به دیوار. (منتهی الارب ): قربة مشوقة؛ خیک ایستاده به دیوار. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
اشکنش
لغتنامه دهخدا
اشکنش . [ اَ ک َ ن ِ / اِ ک َ ن ِ ] (اِمص ) دیوار برآوردن . (انجمن آرا) (برهان ). دیوار برآوردن و عمارت کردن . (هفت قلزم ). برآوردن دیوار. (رشیدی ). اشگنش . و رجوع به اشگنش شود.
-
کرم
لغتنامه دهخدا
کرم . [ ک ُ رُ ] (اِ) در اصطلاح بنایان ، گچ که بار اول بر دیوار زنند تا شمشه کنند. گچ اول که به دیوار زنند شمشه ٔ کاهگل را. (یادداشت مؤلف ).
-
بلکس
لغتنامه دهخدا
بلکس . [ ب ِ ک ِ / ب ُ ک ُ ] (اِ) سر دیوار. (برهان ). کنگره ٔ دیوار. (ناظم الاطباء). بلکن . نلکس . و رجوع به بلکن شود.
-
لقف
لغتنامه دهخدا
لقف . [ ل َ ق َ ] (ع مص ) افتادن دیوار. (منتهی الارب ). بیوفتیدن دیوار. (تاج المصادر). بیفتادن دیوار. (زوزنی ). || از زیر فرودریدن حوض به سبب نااستواری بنا. (منتهی الارب ). فروریزیدن حوض . (منتخب اللغات ). ریهیده شدن بن حوض . (تاج المصادر) (مجمل اللغ...
-
بادیر
لغتنامه دهخدا
بادیر. (اِ) پادیر. بادیز. چوبی که در میان دیوار و بر پشت دیوار شکسته نهند. (آنندراج ). چوبی باشد که ازبرای استحکام بر پشت دیوار شکسته کشند تا نیفتد. (اوبهی ). چوبی که در میان دیوارها جهت استحکام نهند. (ناظم الاطباء). رجوع به پادیر و پادیز در همین لغت...
-
تسور
لغتنامه دهخدا
تسور. [ ت َ س َوْوُ ] (ع مص ) به دیوار بر شدن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). بر دیواربرآمدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). بر دیوار برشدن . و از راه دیوار به خانه شدن . (مجمل اللغة). بر بالای دیوار شد...
-
موچسب
لغتنامه دهخدا
موچسب . [ م َ / م ُ چ َ ] (اِ مرکب ) یکی از گونه های تیره ٔ رزها که به توسط چنگک های مخصوص خود به دیوار می چسبد. (گیاه شناسی گل گلاب ص 261). پیچک دیواری که به عنوان گیاه زینتی پای دیوار منازل کاشته می شود و بدنه ٔ دیوار را می پوشاند.