کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دیر اینده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
کهنه دیر
لغتنامه دهخدا
کهنه دیر. [ ک ُ ن َ / ن ِ دَ / دِ ](اِ مرکب ) دنیا. (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
-
نه دیر
لغتنامه دهخدا
نه دیر. [ ن َ ] (ق مرکب ) زود. بزودی : من این لشکرم را یکایک نه دیرکنم یکسر از گنج و دینار سیر.فردوسی .
-
پیر دیر
لغتنامه دهخدا
پیر دیر. [ رِ دَ / دِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) رهبان : مغان را خبر کرد و پیران دیرندیدم در آن انجمن روی خیر. سعدی .|| قائد. پیشوا.امام . || سخت آزموده در امری سخت با آگاهی در کاری : فلان پیر دیر است ؛ از رموز کارها بس آگاهست .
-
دیر بولا
لغتنامه دهخدا
دیر بولا. [ دَ رِ ] (اِخ ) در ساحل بحر احمر در مصر واقع است این دیر در قرن چهارم میلادی بنام بولای زاهد مشهور ساخته شده و در قرن 15 بدوی ها بدیر حمله بردند و آن را به آتش کشیدند. (از الموسوعة العربیة المیسرة).
-
دیر بولس
لغتنامه دهخدا
دیر بولس . [ دَ رِ ب َ ل ِ ] (اِخ ) بنا بگفته ٔ ابوالفرج این دیر در خارج شهر دمشق در نواحی بنی حنیفه در ناحیه ٔ غوطه واقع است . (از معجم البلدان ).
-
دیر بولس
لغتنامه دهخدا
دیر بولس . [ دَ رِ ب َ ل ِ ] (اِخ ) در نواحی رمله واقع است و فضل بن اسماعیل بن صالح بن عبداﷲ علی بن عباس در آن فرودآمد و در باره ٔ آن شعری سرود. (از معجم البلدان ).
-
دیر بونا
لغتنامه دهخدا
دیر بونا. [ دَ رِ ب َ وَن ْ نا ] (اِخ ) در کنار غوطه ٔ دمشق واقع است و از قدیمترین بناهای نصرانیهاست و گویند که آن در زمان حضرت مسیح و یا کمی بعداز او بنا شده است . دیر کوچکی است و راهبان کمی دارد ولیدبن یزید درباره ٔ آن شعری گفته و روزی را در لهو و ...
-
دیر بهور
لغتنامه دهخدا
دیر بهور. [ دَ رِ ؟ ] (اِخ ) دیری است درقاهره در یکی از اعمال اشمونین . (از تاج العروس ).
-
دیر جابیل
لغتنامه دهخدا
دیر جابیل . [ دَ رِ ] (اِخ ) ابوالقیظان گوید اهالی بصره پیش از کندن نهرالفیض از خلیجی که از دیر جابیل می آمد آب می نوشیدند. (از معجم البلدان ).
-
دیر جص
لغتنامه دهخدا
دیر جص . [دَ رِ ج َص ص ] (اِخ ) در حدود قم از ناحیت ری تا جوسق : داودبن عمران اشعری به دو فرسخ از دیرجص که فرا پیش قم است . چون حدیث دیرجص در میان آمد شاید که در بنا کردن آن آنچه روایت کرده اند گفته شود چنین گویند که در کتاب سیرملوک عجم مسطور است که ...
-
دیر حافر
لغتنامه دهخدا
دیر حافر. [ دَ رِ ف ِ ] (اِخ ) قریه ای است بین حلب و بالِس . (از معجم البلدان ).
-
دیر حبیب
لغتنامه دهخدا
دیر حبیب . [ دَ رِ ح َ ] (اِخ ) یاقوت گوید جای آن را نمی دانم . فقط این دیر در شعر عربی وردبن الورد الجعدی آمده است . (از معجم البلدان ).
-
دیر حرجة
لغتنامه دهخدا
دیر حرجة. [ دَ رِ ح َ رَ ج َ ] (اِخ ) دیری است در صعید مصر در مشرق قوص و به نام مارجرجس نامگذاری شده است و حرجة نام دهی است در آنجا. (از معجم البلدان ).
-
دیر حشیان
لغتنامه دهخدا
دیر حشیان . [ دَ رِ ح َش ْ ] (اِخ ) دیری در اطراف شهر حلب که حمدان بن عبدالرحیم در اشعارش ذکر آن کرده است . (از معجم البلدان ).
-
دیر حمیم
لغتنامه دهخدا
دیر حمیم . [ دَ رِ ح َ ] (اِخ ) نام جائی است در اهواز و در شعر قطری این نام آمده است . (از معجم البلدان ).