کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دگر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
دگر
لغتنامه دهخدا
دگر. [ دِ گ َ ] (ق ) مخفف «دیگر» است که به معنی باز باشد. چون اضافه به چیزی کنند افاده ٔ غیریت و تکرار و تفنن و تعدد کند. (برهان ) (آنندراج ). لفظ دگر افاده ٔ معنی عطف و تکرار کند چنانچه گویند زید دمی بنشست و دگر برخاست و رفت ، لیکن اکثر چنانست که صد...
-
واژههای مشابه
-
عالم دگر
لغتنامه دهخدا
عالم دگر. [ ل َ م ِ دِ گ َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) عالم دیگر. عالم آخرت . مقابل دنیا.
-
آن دگر
لغتنامه دهخدا
آن دگر. [ دِ گ َ ] (ضمیر مبهم مرکب ) دیگری . والاَّخر : هر دو یک گوهرند لیک بطبعاین بیفسرد وآن دگر بگداخت .رودکی .
-
دگر شدن
لغتنامه دهخدا
دگر شدن . [ دِ گ َ ش ُدَ ] (مص مرکب ) دگرگون گشتن . تغییر کردن . (یادداشت مرحوم دهخدا). متغیر شدن . (از آنندراج ). به حالی دیگر درآمدن . از حالی به حالی دیگر شدن . تغییر یافتن و حالی به حالی شدن . (ناظم الاطباء). مبدل گشتن . عوض شدن از حالت سابق . بگ...
-
دگر کردن
لغتنامه دهخدا
دگر کردن . [ دِ گ َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) تغییر دادن . (یادداشت مرحوم دهخدا). عوض کردن . مبدل کردن . تعویض کردن : وز آن پس دگر کرد میخ درم همان میخ دینار و از بیش و کم . فردوسی .آئین تنت همه دگر شدتو نیز بجان دگر کن آئین . ناصرخسرو.بر تو تا زنده ام دگر...
-
دگر گشتن
لغتنامه دهخدا
دگر گشتن . [ دِ گ َ گ َ ت َ ] (مص مرکب ) تغییر یافتن . دگر شدن . تغییر کردن . عوض شدن . تغیر. تغییر. (یادداشت مرحوم دهخدا). مبدل شدن . تبدیل شدن . تغییر یافتن وضع و حال . و رجوع به دگر شدن شود : نه از دانش دگر گردد سرشته نه از مردی دگر گردد نوشته . (...
-
روز دگر
لغتنامه دهخدا
روز دگر. [ زِ دِ گ َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) روز قیامت . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). رجوع به روز دیگر شود.
-
جستوجو در متن
-
آخر
لغتنامه دهخدا
آخر. [ خ َ ] (ع ص ) دیگر. دگر. دیگری . یکی از دو چیز یا دو کس . غیر. مؤنث : اُخْری ̍. ج ، آخَرین .
-
نفس پرستی
لغتنامه دهخدا
نفس پرستی . [ ن َ پ َ رَ ] (حامص مرکب ) هوسبارگی . عمل نفس پرست . رجوع به نفس پرست شود : هر کسی را نتوان گفت که صاحبنظر است عشقبازی دگر و نفس پرستی دگر است .سعدی .
-
شنبلید
لغتنامه دهخدا
شنبلید. [ شَم ْ ب َ ] (اِخ ) نام دختر برزین و زن بهرام گور. نام دختر دهقانی زن بهرام گور : مهین دخت را نام ماه آفریدفرانک دگر بد دگر شنبلید.فردوسی .
-
فرانک
لغتنامه دهخدا
فرانک . [ ف َ ن َ ] (اِخ ) دختر دهقان برزین که زن بهرام گور بود. (ولف ) : مهین دخت را نام ماه آفریدفرانک دگر بد، دگر شنبلید.فردوسی .
-
پیشین گه
لغتنامه دهخدا
پیشین گه . [ گ َه ْ ] (اِ مرکب ) پیشین گاه . وقت نماز ظهر. ج ، پیشین گهان : ز پیشین گهان تا نماز دگربمیدان نشد رزم ساز دگر.نظامی (از آنندراج ).
-
رادبرزین
لغتنامه دهخدا
رادبرزین . [ ب َ ] (اِخ ) نام یکی از نجبای ایرانیان معاصر بهرام گور پادشاه ساسانی : دگر رادبرزین رزم آزمای کجا زابلستان ازو بد بپای . فردوسی .بیاورد هم قارن برزمهردگر رادبرزین آژنگ چهر.فردوسی .