کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دکن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
دکن
لغتنامه دهخدا
دکن . [ دَ ] (ع اِ) رنگ «أدکن » و مایل به سیاهی . (از ذیل اقرب الموارد از لسان ). و رجوع به ادکن شود.
-
دکن
لغتنامه دهخدا
دکن . [ دَ ] (ع مص ) بر هم نهادن رخت را. (از منتهی الارب ). متاع خانه بر یکدیگر نهادن . (دهار). بر هم چیدن متاع را. (از اقرب الموارد).
-
دکن
لغتنامه دهخدا
دکن . [ دَ ک َ ] (اِ) قله ٔ کوه .(برهان ). صاحب جهانگیری می گوید: قله ٔ کوه را گویند،و بیت ذیل را از ناصرخسرو شاهد می آورد : لرز لرزنده غضنفر در عرین ترس ترسنده عقاب اندر دکن .اما اگر شاهد این دعوی این بیت است بی شک لفظ و معنی هر دو غلط است ، چه کلمه...
-
دکن
لغتنامه دهخدا
دکن . [ دَ ک َ ] (اِخ ) دکهن . ولایتی است در هند، و به اعتبار جهات چون در جنوب افتاده است «دکن » گویند،و هندیان با هاء (دکهن ) نویسند ولی در تلفظ هاء را نیارند. (از لغت محلی شوشتر، نسخه ٔ خطی ). ولایت و دیار معروف در هند، از طرف مشرق محدود است به دری...
-
دکن
لغتنامه دهخدا
دکن . [ دَ ک َ ] (ع مص )مایل به سیاهی شدن جامه . (از منتهی الارب ). «ادکن » بودن چیزی . (از اقرب الموارد). رجوع به ادکن شود. || چرکین شدن پیراهن و «اغبر» شدن رنگ آن . (از ذیل اقرب الموارد از لسان ). و رجوع به اغبر شود.
-
دکن
لغتنامه دهخدا
دکن . [ دُ ] (ع ص ) ج ِ دَکناء. (اقرب الموارد). رجوع به دکناء شود.
-
جستوجو در متن
-
دکنی
لغتنامه دهخدا
دکنی . [ دَ ک َ ] (ص نسبی ) منسوب به دکن ، که ولایتی است در هند. رجوع به دکن شود.- حریر دکنی ؛ حریر که از دکن آرند. (از آنندراج ). و رجوع به دکن شود.
-
دکهن
لغتنامه دهخدا
دکهن . [ دَ هََ / دَ کَن ْ ] (اِخ ) دکن ، که شهری است به هندوستان . رجوع به دکن شود.
-
دانک
لغتنامه دهخدا
دانک . [ ن ُ ] (اِ) چاروادار بزبان دکن . در ملک دکن مهتر چاروار گویند. (برهان ).
-
پالگیر
لغتنامه دهخدا
پالگیر. (اِخ ) نام قومی است در ملک دکن . (غیاث اللغات ).
-
خاندیس
لغتنامه دهخدا
خاندیس . (اِخ ) نام ایالتی است از ایالات دکن بهندوستان . (از ناظم الاطباء).
-
کوکن
لغتنامه دهخدا
کوکن . [ کُو ک ِ ] (اِخ ) به هندی نام ولایتی است از ملک دکن بر ساحل دریای عمان . (برهان ) (آنندراج ). نام ولایتی است از ملک دکن که بر ساحل دریای شور است .(از غیاث اللغات از فرهنگ رشیدی و برهان و سراج ).
-
رایچور
لغتنامه دهخدا
رایچور. [ چُرْ ] (اِخ ) نام جایی است در دکن . (آنندراج ). شهری است در سرزمین دکن واقع در 172هزارگزی جنوب باختری حیدرآباد و دارای قلعه ای بلند و عالی است . رایچور دیرگاهی پایتخت شاهان سلسله ٔبهمنی و جز آنان بوده است . (از قاموس الاعلام ترکی ).
-
کرناتک
لغتنامه دهخدا
کرناتک . [ ک َ ت َ ] (اِخ ) نام شهری از ملک دکن . (آنندراج ). نام ناحیه ای از هندوستان . (ناظم الاطباء).