کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دِنای ماهوارهای ریز پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
دنآی
لغتنامه دهخدا
دنآی . [ دَن ْ ] (ع ص ) مؤنث اَدْنی ̍ (ادنا). زن گوژپشت . (از منتهی الارب ) (از آنندراج ).
-
جستوجو در متن
-
نی ریز
لغتنامه دهخدا
نی ریز. [ ن َ ] (اِخ ) شعبه ای است از موسیقی . (رشیدی ) (برهان قاطع). نام شعبه ای است از پرده ٔ صفاهان . (غیاث اللغات ).
-
سروة
لغتنامه دهخدا
سروة. [ س ِرْ وَ ] (ع اِ) ملخ ریز که هنوز بر شکل کرم باشد. (از اقرب الموارد) (آنندراج ). ملخ ریزه ای که هنوز بر شکل کرم باشد. (ناظم الاطباء).
-
قیضة
لغتنامه دهخدا
قیضة. [ ض َ ] (ع اِ) ریزه استخوان . (منتهی الارب ). قطعه ای از استخوان ریز و کوچک . (از اقرب الموارد). ج ، قیض .
-
ماهواره
لغتنامه دهخدا
ماهواره . [ ماه ْ رَ / رِ ] (اِ مرکب ) ماهوار. (آنندراج ) (ناظم الاطباء). ماهیانه باشد که به نوکران دهند. (فرهنگ جهانگیری ). ماهیانه . مشاهره . سرماهی . مهواره . گویا در میان فارسی زبانان هند به معنی ماهیانه و ماهانه است . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)...
-
ماهوار
لغتنامه دهخدا
ماهوار. [ ماه ْ ] (اِ مرکب ) به معنی ماهیانه باشد و آن علوفه ای است که آن را ماه در ماه به نوکران دهند. (برهان ). ماهواره . همان ماهانه است . و آن راماهیانه نیز گویند چنانکه مقرری سال را سالیانه گویند. (آنندراج ) (انجمن آرا). ماهیانه و شهریه و علوفه ...
-
صورت گرفتن
لغتنامه دهخدا
صورت گرفتن . [ رَ گ ِ رِ ت َ ] (مص مرکب ) از اقلام اثاثه واشیاء صورت تهیه کردن . ریز آنرا در ورقه ای نوشتن .- صورت گرفتن کاری یا معامله ای ؛ انجام یافتن آن . خاتمه یافتن . رجوع به صورت برداشتن وصورت کردن شود.
-
خاک ریز
لغتنامه دهخدا
خاک ریز. (اِخ ) دهی است از دهستان مغان بخش گرمی شهرستان اردبیل واقع در 35 هزارگزی شمالی گرمی و یک هزارگزی شوسه پیله سوار اصلاندوز. ناحیه ای است جلگه ای دارای آب و هوای معتدل و 5 تن سکنه که مذهبشان شیعه و زبانشان ترکی است . آب آنجا از چشمه سار و محصول...
-
ریز
لغتنامه دهخدا
ریز. (ص ،اِ) خرده و ذره . هر چیز خرد و بسیار کوچکی که مانندگرد باشد. (ناظم الاطباء). خرده و ریزه . (از برهان ).پاره ای از چیزی . (آنندراج ). خرد. مقابل درشت . بسیارکوچک . سخت خرد. کوچک . (یادداشت مؤلف ) : ترا گفتند از این بازار بگذر خاک بیزی کن که ا...
-
جرعه ریختن
لغتنامه دهخدا
جرعه ریختن . [ ج ُ ع َ / ع ِ ت َ ] (مص مرکب ) آب یا شراب را به اندازه ٔ یک آشام ریختن : جرعه ای کز حسرت آن تلخ کامش کشته بود.گر پشیمان گشته ای بر تربت فرهاد ریز. شفائی اصفهانی (از ارمغان آصفی ).اگر جرعه ای بر زمین ریزی از می زمین چون فلک مست و دوران ...
-
دهداه
لغتنامه دهخدا
دهداه .[ دَ ] (ع ص ، اِ) شتران ریز. ج ، دهاده . (منتهی الارب ) (آنندراج ). شتر ریزه . (ناظم الاطباء). اشتران خرد. (مهذب الاسماء). || کس ؛ گویند ما ادری ای الدهداه هو؛ یعنی چه کسی است او. (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || کوتاه قد. (ناظم الاطباء).
-
شاه بن
لغتنامه دهخدا
شاه بن . [ ب َ ] (اِمرکب ) میوه ای است ریز و بامغز که مردم آن را می خورند. قسم کوچک بن یعنی ، حبة الخضرا باشد. (مخزن الادویه در کلمه ٔ حبة الخضراء). رجوع به حبة الخضراء شود.
-
بارم
لغتنامه دهخدا
بارم . [ رِ ] (فرانسوی ، اِ) کتاب محتوی محاسبات حل شده . و بمناسبت نام واضع آن بدین نام موسوم شده است . || ریز نمرات مخصوص آزمایش یک پرسش . برای بدست آوردن معدل نمرات یک آزمایش پرسش ها را به اجزایی چند تقسیم و برای هر جزء نمره ای تعیین میکنند، نمره ٔ...
-
خرده شیشه
لغتنامه دهخدا
خرده شیشه . [ خ ُ دَ / دِ شی ش َ / ش ِ ] (اِ مرکب ) قطعات ریز و شکسته ٔ شیشه . چون شیشه ای بشکند آنچه از شکسته باقی ماند خرده شیشه نامیده می شود.