کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دَکّاً پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
دکا
لغتنامه دهخدا
دکا. [ دَک ْ کا ](اِخ ) داکا. شهری به پاکستان شرقی (بنگال شرقی ) و کرسی آن . (از فرهنگ فارسی معین ). رجوع به داکا شود.
-
دکا
لغتنامه دهخدا
دکا. [ دِ ] (یونانی ، پیشوند) پیشوند یونانی به معنی ده (10) که در مقیاسات سلسله ٔ متری به معنی ده برابر است ، مانند دکامتر= ده متر، دکالیتر= ده لیتر. (از دائرةالمعارف فارسی ).- دکاگرم ؛ ده گرم .- دکالیتر ؛ ده لیتر.- دکامتر ؛ ده متر.
-
دکا
لغتنامه دهخدا
دکا. [ دِ] (اِخ ) دهی از دهستان آلان بخش سردشت شهرستان مهاباد. آب آن از چشمه . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
-
واژههای همآوا
-
دکا
لغتنامه دهخدا
دکا. [ دَک ْ کا ](اِخ ) داکا. شهری به پاکستان شرقی (بنگال شرقی ) و کرسی آن . (از فرهنگ فارسی معین ). رجوع به داکا شود.
-
دکا
لغتنامه دهخدا
دکا. [ دِ ] (یونانی ، پیشوند) پیشوند یونانی به معنی ده (10) که در مقیاسات سلسله ٔ متری به معنی ده برابر است ، مانند دکامتر= ده متر، دکالیتر= ده لیتر. (از دائرةالمعارف فارسی ).- دکاگرم ؛ ده گرم .- دکالیتر ؛ ده لیتر.- دکامتر ؛ ده متر.
-
دکا
لغتنامه دهخدا
دکا. [ دِ] (اِخ ) دهی از دهستان آلان بخش سردشت شهرستان مهاباد. آب آن از چشمه . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
-
جستوجو در متن
-
برهمپتر
لغتنامه دهخدا
برهمپتر. [ ب َ رَ م َ پ ُ ت َ ] (از سانسکریت ، اِ مرکب ) پسر برهما. || (اِخ ) نام رود بزرگی که در نزدیکی دکا به رود گنگ ملحق میشود. (ناظم الاطباء).
-
دک
لغتنامه دهخدا
دک . [ دَک ک ] (ع ص ) أرض دک ؛ زمین کوفته و هموارکرده ، و کذلک مکان دک . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). زمین کوبیده و هموار. (فرهنگ فارسی معین ). ج ، دُکوک . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) : فلما تجلی ربه للجبل جعله دکاً، و خَرَّ موسی صعقاً. (قرآن...
-
دک
لغتنامه دهخدا
دک . [ دَک ک ] (ع مص ) کوفته کردن کسی را بیماری . (از منتهی الارب ). خردمرد کردن . (المصادر زوزنی ) (دهار) (ترجمان القرآن جرجانی ). || بیمار گردیدن ، و فعل آن مجهول بکار رود. (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || کوفتن و ویران کردن وهموار نمودن . (...
-
بنگال
لغتنامه دهخدا
بنگال . [ ب ِ / ب َ ] (اِخ ) ناحیه ای است در شبه قاره ٔ هند که امروز بین هند (بنگال غربی ، کرسی کلکته ) و پاکستان (بنگال شرقی ، شهرعمده دکا) تقسیم شده . مرکز کشت برنج و کنف است . خلیج بنگال ، خلیجی است متشکل از اوقیانوس هند بین هند وبیرمانی . بنگال ش...
-
یحیی
لغتنامه دهخدا
یحیی . [ ی َح ْ یا ] (اِخ ) ابن اسحاق ، عامل قم به سال 291 هَ . ق . صاحب تاریخ قم آرد: «و مناره ٔ آن [مسجدی به خارج شهر قم ] در وقت عامل بودن یحیی بن اسحاق و امیر شدن دکا بنا نهاده اند روز یکشنبه سیزده روز از رمضان گذشته سنه ٔ احدی و تسعین و مائه ». ...
-
جبل
لغتنامه دهخدا
جبل .[ ج َ ب َ ] (ع اِ) کوه ، کوچک باشد یا کلان . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). کوه . (ترجمان علامه ٔ جرجانی ) (ناظم الاطباء). آنچه از زمین بلند شود و بزرگ و طویل باشد. (تاج العروس ) (از قطر المحیط). و هر گاه منفرد و جداگانه باشد آن را...
-
تجلی
لغتنامه دهخدا
تجلی . [ ت َ ج َل ْ لی ] (ع مص ) (از: «ج ل و») ظاهر و منکشف شدن . (قطر المحیط) (اقرب الموارد)(از تاج العروس ج 10 ص 75). منکشف شدن کار و هویدا گردیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). هویدا شدن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). پیدا شدن . (مجمل اللغة) (...