کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دوگانه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
دوگانه
لغتنامه دهخدا
دوگانه . [ دُ ن َ / ن ِ ] (ص نسبی ، اِ مرکب ) عدد دو. (ناظم الاطباء). عدد دو که نصف آن یک است . (لغت محلی شوشتر) (از برهان ). دو عدد. (انجمن آرا) (آنندراج ) (از فرهنگ جهانگیری ) : یک موی بدزدیدم از دو زلفت چون زلف زدی ای صنم به شانه با موی به خانه شد...
-
واژههای مشابه
-
بچه ٔ دوگانه
لغتنامه دهخدا
بچه ٔ دوگانه . [ ب َ چ َ / چ ِ / ب َچ ْ چ َ / چ ِ ی ِ دُ ن َ / ن ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) توأم . (دهار). دو بچه که همزاد باشند. توأمان . همزاد. دوغلو.
-
جستوجو در متن
-
دوگا
لغتنامه دهخدا
دوگا. [ دُ ](ص نسبی ، اِ مرکب ) مخفف دوگانه . (لغت محلی شوشتر). رجوع به دوگانه شود. || (اصطلاح موسیقی ) مخفف دوگاه . نوایی است از موسیقی . (لغت محلی شوشتر).
-
شفائع
لغتنامه دهخدا
شفائع. [ ش َ ءِ ] (ع اِ) انواع علف که دوگانه و جفت روید. (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
-
متأم
لغتنامه دهخدا
متأم . [ م ُ ءَ ] (ع ص ) ثوب متأم ؛ جامه ٔ دوگانه تارو پود بافته . (منتهی الارب ). و رجوع به مِتآم شود.
-
متأم
لغتنامه دهخدا
متأم . [ م ُ ءِ ](ع ص ) زنی که دو زاید. (آنندراج ). زنی که دوگانه زاید. (ناظم الاطباء). و رجوع به مُتئِم و مِتآم شود.
-
متآم
لغتنامه دهخدا
متآم . [ م ِ ] (ع ص ) زنی که پیوسته دوگان زاید.(منتهی الارب ) (آنندراج ). زنی که عادت وی دوگانه زائیدن است . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). ج ، متائیم . (اقرب الموارد). || جامه ٔ تار و پود دوگانه بافته . (ناظم الاطباء) (از ذیل اقرب الموارد).
-
متئم
لغتنامه دهخدا
متئم . [ م ُ ءِ ] (ع ص ) (از «ت ٔم ») زن دوگانه زاینده . (آنندراج ). زنی که پیوسته دوگان می زاید. (ناظم الاطباء). اتأمت المراءة، دوگانه زاد زن ، امراءة متئم نعت است از آن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). و رجوع به متآم و متأم شود.
-
شاهرود
لغتنامه دهخدا
شاهرود. (اِخ ) نام یکی از دهستانهای دوگانه ٔ بخش شاهرود شهرستان هروآباد. دارای 19330 تن سکنه . آب آن از رودخانه ٔ شاهرود است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
-
کاپادس صغیر
لغتنامه دهخدا
کاپادس صغیر. [ دُ س ِ ص َ ] (اِخ ) یک قسمت از تقسیمات دوگانه ٔ ایالت کاپادس یا قبادوقیا (کاپادوکیه در آسیای صغیر). رجوع به کاپادس شود.
-
تروده
لغتنامه دهخدا
تروده . [ ت َ دَ / دِ ] (اِ) توده و پشته و تپه . (ناظم الاطباء). || جفت و زوج و دوگانه . (ناظم الاطباء). مصحف ترووه است . رجوع به همین کلمه شود.
-
تأم
لغتنامه دهخدا
تأم . [ ت َءْم ْ ] (ع مص ) دوگانه تار و پود بافتن جامه را. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || روشی آوردن اسب بعد روشی . (منتهی الارب ). مجی ٔ الفرس جریاً بعد جری . (اقرب الموارد).
-
دوگانگی
لغتنامه دهخدا
دوگانگی . [ دُن َ / ن ِ ] (حامص مرکب ، اِ مرکب ) تغایر. مغایرت . اختلاف . دوگونگی . مقابل یگانگی . مقابل وحدت : بر سبوی دوگانگی زن سنگ تا ز خمی برآیدت ده رنگ . اوحدی .و رجوع به دوگانه شود.