کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دور تا دور پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
دور تا دور
لغتنامه دهخدا
دور تا دور. [ دَ / دُو دَ / دُو ] (ق مرکب ) گرد برگرد. پیرامون . گرداگرد. اطراف . حوالی . همه ٔ اطراف و جوانب آن : دور تا دور آن باغ را دیوار کشیده اند. (یادداشت مؤلف ).
-
جستوجو در متن
-
دورجای
لغتنامه دهخدا
دورجای . (اِمرکب ) دورجا. مسافت دور. فاصله ٔ دور و دراز. فاصله ٔبسیار : استادم به تهنیت برنشست ... حصیری با پسر تا دورجای پذیره آمدند. (تاریخ بیهقی ). لشکردر سلاح صف کشیده بودند از نزدیک سرای پرده تا دورجای از صحرا. (تاریخ بیهقی ). و بسیار غلام ایستا...
-
پرستشگه
لغتنامه دهخدا
پرستشگه . [ پ َرَ ت ِ گ َه ْ ] (اِ مرکب ) معبد. پرستشگاه . صومعه . جای عبادت . عبادتگاه . پرستشکده . عبادتخانه : پرستشگهی بس کنم زین جهان سپارم ترا آنچه دارم نهان . فردوسی .خود اندر پرستشگه آمد چو گردبزودی در آهنین سخت کرد. فردوسی .پرستشگهش کوه بودی ...
-
گیلویی
لغتنامه دهخدا
گیلویی . [ لو ] (اِ) گیلوئی . حاشیه ٔ گچی پیش آمده میان قاب سقف و قسمت فوقانی بدنه ٔ دیواراطاق . (یادداشت مؤلف ). حاشیه ٔ گچی مقعر و یا به اصطلاح بنایان غلطانی است که در فاصله ٔ سقف (یا قاب سقف ) و قسمت فوقانی دیوار به عرض حدود نیم گز و یا کمترو بیش...
-
گرداگرد
لغتنامه دهخدا
گرداگرد. [ گ ِ گ ِ ] (اِ مرکب ) اطراف . جوانب . (از برهان ) (از آنندراج ). دور تا دور. پیرامون . پیرامن . حول . اطراف . اکناف . اطراف چیزی را فراگرفتن . حریم . حرم . (دهار) : یکی باره دارد که سوار بر سر وی گرداگرد وی بگردد. (حدود العالم ). مکه شهری ا...
-
روارو
لغتنامه دهخدا
روارو. [ رَ رَ / رُو / رُ رُو ] (اِمص مرکب ) کثرت آمد و شد خلق . (شرفنامه ٔ منیری ) (آنندراج ). آمد و شد خلق در شادی یا شیون . (لغت محلی شوشتر نسخه ٔ خطی ).بسیاری آمد و رفت مردم . (ناظم الاطباء) : سپیده دم ز لشکرگاه خسروسوی باغ سپید آمد روارو. نظامی ...
-
گرد برگرد
لغتنامه دهخدا
گرد برگرد. [ گ ِ ب َگ ِ ] (ق مرکب ) دور تا دور. همه ٔ اطراف : عنکبوت بلاش بر دل من گرد بر گرد برتنید انفست . خسروی .چو با تاج شاهی مرا دشمن است همه گرد بر گردم اهریمن است . فردوسی .یکی نامور شاه را تخت ساخت گهر گرد بر گرد او برنشاخت . فردوسی .همه گرد...
-
شاهزاده حسین
لغتنامه دهخدا
شاهزاده حسین . [ دَ / دِ ح ُ س َ ] (اِخ ) از نامی ترین بقاع متبرکه ٔ قزوین و آرامگاه حسین بن علی بن موسی الرضا علیه السلام است . بعضی از تذکره نویسان در نسب وی اختلاف کرده اند ولی ادله ای در دست است که گذشتگان صاحب بقعه را فرزند علی بن موسی الرضا می ...
-
بانه
لغتنامه دهخدا
بانه . [ ن َ / ن ِ ] (اِخ ) یکی از بلوک کردستان سنه . (جغرافیای تاریخی غرب ایران ص 71 و 72). نام یکی از بخشهای شهرستان سقز است . این بخش در باختر شهرستان سقز واقع و حدود و مشخصات آن بشرح زیر است :از طرف شمال به خطالرأس ارتفاعاتی که بین بخش بانه وبخش...
-
دورتاب
لغتنامه دهخدا
دورتاب . (نف مرکب ) دورتابش . که تا مسافتی دور بتابد. که نور و تابش آن تا دور جای برسد. (یادداشت مؤلف ) : مشعل ماه از رخ او نوریاب شعله ٔ مهر رخ او دورتاب .کاتبی شیرازی .
-
زحول
لغتنامه دهخدا
زحول . [ زَ ] (ع ص ) شتری است که وقتی آمد بحوض ، پس رائد برویش زند پس کفل بگرداند، و زایل نمیشود بیکسوی تا این که آید بحوض . (از ترجمه ٔ قاموس ) (از متن اللغة) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ). || دور: عقبة زحول ؛ پشته ٔ دور و بلند. (منتهی الارب ). ...
-
جدا افتادن
لغتنامه دهخدا
جدا افتادن . [ ج ُ اُ دَ ] (مص مرکب ) دور افتادن . جدا ماندن . دور ماندن : میکند از دیده ٔ یعقوب روشن خانه راتا ز یوسف بوی پیراهن جدا افتاده است .صائب (از آنندراج ).
-
انعزال
لغتنامه دهخدا
انعزال . [ اِ ع ِ ] (ع مص ) گوشه گزیدن و دور شدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). دور شدن و بیکسو شدن . (از اقرب الموارد). || آب بیرون ریختن تا زاد نباشد. (یادداشت مؤلف ).
-
دورانداز
لغتنامه دهخدا
دورانداز. [ اَ ] (نف مرکب ) که دور اندازد. آنکه یا آنچه چیزی را به مسافت دور بیندازد چنانکه کمان تیر را. (از یادداشت مؤلف ): نضیحة. (منتهی الارب ). مطحر. طحور؛ کمان دورانداز. (منتهی الارب ) : تا نبیند دل دهنده راز راتا نبیند تیر دورانداز را. مولوی ....