کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دورۀ سلسلههای قدیم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
دوره
لغتنامه دهخدا
دوره . [ دُ رِ ] (اِخ ) گوستاو. رسام و حکاک فرانسوی (1832 - 1883 م .) استاد بزرگ حکاکی روی چوب . (فرهنگ فارسی معین ).
-
دوره
لغتنامه دهخدا
دوره . [ رَ / رِ ] (اِ مرکب ) مرتبان کوچک . (ناظم الاطباء) (از برهان ) (فرهنگ جهانگیری ). مرتبان کوچک که در میان آن شهد و معجون نگاهدارند. (غیاث ) (آنندراج ).
-
دورة
لغتنامه دهخدا
دورة. [ دَ رَ ] (ع اِ) گردش . || دایره ٔکوچک . (ناظم الاطباء). || گردی . (دهار).
-
هم دوره
لغتنامه دهخدا
هم دوره . [ هََ دَ / دُو رَ / رِ ] (ص مرکب ) هم عصر. هم عهد. هم زمان . (یادداشت مؤلف ). || در تداول دو تن را گویندکه با هم در مدرسه یا دانشگاهی درس خوانده باشند.
-
دوره فروش
لغتنامه دهخدا
دوره فروش . [ دَ / دُو رَ / رِ ف ُ ] (نف مرکب ) دوره گرد. طواف . (یادداشت مؤلف ). رجوع به دوره گرد شود.
-
دوره گرد
لغتنامه دهخدا
دوره گرد. [ دَ / دُو رَ / رِ گ َ ] (نف مرکب ) سیار. متحرک . (یادداشت مؤلف ). غیرثابت چنانکه گدا و یا مردمی بیکاره . || (اصطلاح عامیانه ) طواف . دستفروش . (یادداشت مؤلف ). آنکه متاع مستعمل در کوچه ها و خیابانها گرداند فروختن را: کتابفروش دوره گرد. ک...
-
دوره گردی
لغتنامه دهخدا
دوره گردی . [ دَ / دُو رَ گ َ ](حامص مرکب ) حالت و عمل دوره گرد. سیاری . متحرکی . (یادداشت مؤلف ). || طوافی . عمل دوره گرد. کار دوره گرد. (یادداشت مؤلف ). رجوع به دوره گرد شود.
-
دوره میشاخور
لغتنامه دهخدا
دوره میشاخور. [ دُ رَه ْ خ ُ ](اِخ ) دهی است از دهستان سراب دوره ٔ بخش چگنی شهرستان خرم آباد. در 6 هزارگزی شمال سراب دوره و 5 هزارگزی شمال راه فرعی خرم آباد به کوهدشت . با 360 تن سکنه . آب آن از چشمه میشاخور است . ساکنین از طایفه ٔ بهرامی وچادرنشین ه...
-
ریقان دوره
لغتنامه دهخدا
ریقان دوره . [ دُ رَه ْ ] (اِخ ) دهی از بخش چگنی شهرستان خرم آباد. دارای 300 تن سکنه . آب آن از چشمه ٔ دوره و محصول عمده ٔ آنجا غلات و حبوب و لبنیات و صنایع دستی زنان سیاه چادر و جل بافی است . راه آن ماشین رو و ساکنان آن از طایفه ٔ بهرامی و چادرنشین ...
-
سراب دوره
لغتنامه دهخدا
سراب دوره . [ س َ دُ رَه ْ ] (اِخ ) دهی است مرکز دهستان از بخش چگنی شهرستان خرم آباد. راه اتومبیل رو خرم آباد بکوهدشت از وسط این آبادی عبور می نماید. آب آنجا از سراب دوره تأمین می شود. محصول آنجا غلات ، حبوب ، لبنیات . هوای آنجا معتدل و دارای 300 تن...
-
سراب دوره برکا
لغتنامه دهخدا
سراب دوره برکا. [ س َ رَه ْ ب َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان سراب دوره ٔ بخش چگنی شهرستان خرم آباد واقع در 3 هزارگزی شمال خاوری سرابدوره و 2 هزارگزی شمال راه فرعی خرم آباد بکوه دشت . هوای آن معتدل و دارای 360 تن سکنه است . آب آن از سراب برکه تأمین میش...
-
جستوجو در متن
-
پاله الی تیک
لغتنامه دهخدا
پاله الی تیک . [ ل ِ اُ ] (فرانسوی ، ص نسبی ) منسوب به دوره های عصر حجر قدیم .
-
سائیس
لغتنامه دهخدا
سائیس . (اِخ ) یکی از قدیمی ترین شهرهای مصر قدیم که در دلتای نیل در مشرق دمنهور قرار داشت . صنعت پارچه های کتانی این شهر مشهور بود و معبد معروفی برای الهه ٔ «نیت » حامی و خداوند این صنعت در سائیس بناکرده بودند که هرودوت از آن دیدن کرد. فنیقی ها در دو...
-
استرانجه
لغتنامه دهخدا
استرانجه . [ اِ ج َ ] (اِخ ) (بالکان ) سلسله ٔ جبالی به سنجاق قرق کلیسا از ولایت ادرنه که از بالکان قدیم منشعب گشته از حدود روم ایلی شرقی ظاهر شده در موازات سواحل بحر اسود بسوی جنوب شرقی امتداد یافته به چتالجه و چکمجه میرسد. مرتفعترین قله های این سلس...