کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دورترین پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
ابرق الروحان
لغتنامه دهخدا
ابرق الروحان . [ اَ رَ قُرْ رَ ] (اِخ ) نام زمینی و وادیی بیمامه ، یا دورترین بلاد بنی سعد.
-
قباب
لغتنامه دهخدا
قباب . [ ق ِ ] (اِخ ) دورترین محله ای است در نیشابور بر راه عراق . (معجم البلدان ) (منتهی الارب ).
-
توپ رس
لغتنامه دهخدا
توپ رس .[ رَ ] (اِ مرکب ) دورترین نقطه ای که گلوله ٔ توپ بدان رسد. جایی که بتوان با توپ آنرا گلوله باران کرد.
-
گاوو ماهی
لغتنامه دهخدا
گاوو ماهی . [ وُ ] (اِخ ) مقصود گاوی است که گویند زمین را بشاخها داشته و پای آن بر پشت ماهی است .- تا گاو و ماهی ؛ تا دورترین جای از زیرزمین . رجوع به گاو ماهی شود.
-
شغف
لغتنامه دهخدا
شغف . [ ش َ غ َ ] (ع اِ) پوست درخت غاف . (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || دورترین مرحله ٔ محبت و دوستی . (از اقرب الموارد). و رجوع به شغاف شود.
-
قرشیة
لغتنامه دهخدا
قرشیة. [ ق ُ رَ شی ی َ ] (اِخ ) دهی است در سواحل حمص ،و آن دورترین و آخرین ِ توابع آن است و در کنار حلب و انطاکیه قرار گرفته ، و بعضی از سرشناسان آن ده در حلب به سر میبرند و به آنان بنوقرشی میگویند و مردم گمان میبرند که از طایفه ٔ قریشند. (معجم البلد...
-
مادرچاه
لغتنامه دهخدا
مادرچاه . [ دَ ] (اِ مرکب ) اولین چاه قنات یعنی دورترین چاه از آب نما. چاه اصلی قنات . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). چاهی که از چاههای دیگر به منبع قنات نزدیک تر است . (از فرهنگ فارسی معین ).
-
کورپلیس
لغتنامه دهخدا
کورپلیس . [ رُ پ ُ ](اِخ ) یونانیها به شهری می گفتند که کورش در ساحل رودخانه سیحون بنا کرده بود. این شهر بعدها به «دورترین شهر کورش » موسوم گردید و تا زمان اسکندر، آباد و پابرجا بود و به دست سپاهیان او خراب شد. (از ایران باستان ج 1 صص 375-376).
-
زیادات
لغتنامه دهخدا
زیادات . (ع اِ) ج ِ زیادة. (ناظم الاطباء). ج ِ زیادت (زیادة). افزونیها و بیشیها. (فرهنگ فارسی معین ) : و این زیادات است و نقصانات و آنچه از پس به حاصل آید دورترین حدی باشد که بدو توانند رسیدن از عمر. (التفهیم بیرونی ص 521). رجوع به زیادة شود.
-
روحان
لغتنامه دهخدا
روحان . [ رَ ] (اِخ ) موضعی است به بلاد بنی سعد. (منتهی الارب ). گویند دورترین بلاد بنی سعد است ، و بقول دیگر زمین و وادیی در یمامه است . جریر گفته است : ترمی بأعینها نجداً و قد قطعت بین السلوطح و الروحان صوانایا حبذا جبل الریان من جبل و حبذا ساکن ا...
-
غلوة
لغتنامه دهخدا
غلوة. [ غ َل ْ وَ ] (ع مص ) یکبار دور انداختن تیر را به نهایت قدرت یا به نهایت بلند کردن دست را در انداختن تیر. (از منتهی الارب ) (اقرب الموارد). اسم مرت از غَلْوْ. (اقرب الموارد). || (اِ)یک تیر پرتاب مسافت . ج ، غَلَوات ، غِلاء. (منتهی الارب ). منه ...
-
رامی
لغتنامه دهخدا
رامی . (اِخ ) جزیره ٔ سبز و خرمی است در اقیانوس هند. یاقوت حموی در معجم البلدان گوید: جزیره ای است دردریای شلاهط از دورترین قسمتهای هند. و طول این جزیره 800 فرسنگ است چندین پادشاه مستقل آنجاست ، و احتمال میرود که همان جزیره ٔ سیلان باشد. بعد گوید که ...
-
مجنب
لغتنامه دهخدا
مجنب . [ م ِ ن َ ] (اِخ ) کرانه ٔ زمین عجم که به زمین عرب پیوندد. (منتهی الارب ) (آنندراج ). آخرین جزئی که محدود می کند عربستان را و نیز سرحد عربستان با ممالک دیگر. (ناظم الاطباء). دورترین بلاد عجم به زمین عرب و نزدیکترین زمین عرب به زمین عجم . (از ا...
-
مغالاة
لغتنامه دهخدا
مغالاة. [ م ُ ] (ع مص ) (از «غ ل و») بها کردن پس درگذشتن از حد در آن . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || گران خریدن . (تاج المصادر بیهقی ) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || بغایت برداشتن دست را در اند...
-
اقصی
لغتنامه دهخدا
اقصی . [ اَ صا ] (ع ص ) شتر کرانه ٔ گوش بریده . (منتهی الارب ). و مؤنث آن قصواء است . || دور. ج ، اقاصی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || (ن تف )دورتر. (مهذب الاسماء) (آنندراج ) (غیاث اللغات ). به نهایت رسیده تر. (آنندراج ) (غیاث اللغات ). دورترین...