کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دوباره! پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
دوباره
لغتنامه دهخدا
دوباره . [ دُ رَ / رِ ] (ص نسبی ، ق مرکب ) کرت ثانی . کرت دیگر. باز. مرة اخری . بار دیگر. دیگر بار. دومرتبه . کرت دوم . مقابل یکباره . نیز. ایضاً. دگربار. مجدداً. از نو. دیگر باره . دفعه ٔ دوم . از سر. (یادداشت مؤلف ). مکرر، چون حیات دوباره و عمر دو...
-
دوباره تنور
لغتنامه دهخدا
دوباره تنور. [ دُ رَ / رِ ت َ ] (ص مرکب ) دوتنوره . دوالکه . دوآتشه . نان که خوب پخته و برشته باشد. (یادداشت مؤلف ). رجوع به دوآتشه شود.
-
جستوجو در متن
-
ثانیاً
لغتنامه دهخدا
ثانیاً. [ یَن ْ ] (ع ق ) دوم بار. || باز. || دیگر. || بار دیگر. ددیگر. || دوباره . || سپس .
-
زنانیدن
لغتنامه دهخدا
زنانیدن . [ زَ دَ ] (مص ) دوباره حیات دادن و زندگانی تازه بخشیدن . (ناظم الاطباء).
-
والیسیدن
لغتنامه دهخدا
والیسیدن . [ دَ ] (مص مرکب ) لیسیدن . || دوباره لیسیدن . (فرهنگ فارسی معین ).
-
وافسردن
لغتنامه دهخدا
وافسردن . [ ف ِ س ُ دَ ] (مص مرکب ) دوباره آب شدن یخ .
-
از نو
لغتنامه دهخدا
از نو. [ اَ ن َ / نُو ] (ق مرکب ) از سر. دوباره . مجدداً. بار دیگر. باز.
-
کوف
لغتنامه دهخدا
کوف . [ ک َ ] (ع مص ) دوباره دوختن کرانه های ادیم را بر یکدیگر. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). کاف الادیم یکوفه کوفاً؛ اطراف ادیم را دوباره دوخت . (از اقرب الموارد).
-
مراجعه
لغتنامه دهخدا
مراجعه . [ م ُ ج ِ ع َ / ع ِ ] (از ع اِمص ) بازآمدن . بازگشت . برگشتن . || رجوع کردن . دوباره رجوع کردن . بازدید. مطالعه : مراجعه به کتاب .- مراجعه دادن ؛ رجوع دادن . حواله دادن .- مراجعه کردن ؛ بازگشتن . بازآمدن .- || رجوع کردن به کتاب یا نوشته ای...
-
عال
لغتنامه دهخدا
عال . [ عال ل ] (ع ص ) رجل ٌ عال ؛ آنکه شتران او دوباره آب خورده باشند. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
-
نکث
لغتنامه دهخدا
نکث . [ن ِ ] (ع اِ) غازکرده و تاب بازکرده از جامه و بافتنی تا دوباره ببافند. (از اقرب الموارد). ج ، اَنکاث .
-
زیانیدن
لغتنامه دهخدا
زیانیدن . [ دَ ] (مص ) زنده کردن . (آنندراج ). احیا کردن و زنده کردن و دوباره حیات دادن . (ناظم الاطباء).
-
واپس طلبیدن
لغتنامه دهخدا
واپس طلبیدن . [ پ َ طَ ل َدَ ] (مص مرکب ) دوباره طلبیدن . رجوع به واپس شود.
-
واساختن
لغتنامه دهخدا
واساختن . [ ت َ ] (مص مرکب ) حاجت کسی را برآوردن . || بازساختن . (ناظم الاطباء). دوباره ساختن .