کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دهانه 2 پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
دهانة
لغتنامه دهخدا
دهانة. [ دَ ن َ / ن ِ ] (ع مص ) کم شیر گردیدن ناقه . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
-
فراخ دهانه
لغتنامه دهخدا
فراخ دهانه . [ ف َ دَ ن َ / ن ِ ] (ص مرکب ) چیزی که دهانه ٔ آن گشاد و فراخ باشد. (ناظم الاطباء).
-
جستوجو در متن
-
فغرة
لغتنامه دهخدا
فغرة. [ ف ُ رَ ] (ع اِ) دهانه ٔوادی . ج ، فُغَر. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
-
شکیل
لغتنامه دهخدا
شکیل . [ ش َ ] (ع اِ) کف خون آمیخته ای که بر دهانه ٔ لگام پیدا شود. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
-
مذی
لغتنامه دهخدا
مذی . [ م َ ذا ] (ع اِ) آبی که از دهانه ٔ حوض و کاریز بدر رود. (ناظم الاطباء). رجوع به مَذْی ْ و مَذی ّ شود.
-
فوهة
لغتنامه دهخدا
فوهة. [ ف ُوْ وَ هََ ] (ع اِ) شورش و غوغای مردم . || ازهم بریدگی مسلمانان به غیبت . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || شیر شیرین مزه . (منتهی الارب ). و در این معنی گویند به قاف است . (اقرب الموارد). || دهانه ٔ کوچه . (منتهی الارب ). || دهانه ٔ راه...
-
عطاردی
لغتنامه دهخدا
عطاردی . [ ع ُ رِ ] (اِخ ) عبدالرحمان بن محمد عطاردی ، مکنی به ابوعبداﷲ. از مادحان یمین الدوله سبکتکین بود و دو بیت زیر از اوست :ملک قلاده است و او میان قلاده زین نگیرد قلاده جز به میانه حشمت او بر دهان دهر دهانه است فضل نیارد لگام جز به دهانه .(از ل...
-
ناتال
لغتنامه دهخدا
ناتال . (اِخ ) یکی از شهرهای برزیل و پایتخت حکومت نشین ریوگراند دو نورت و از بنادر مهم اقیانوس اطلس است . در دهانه ٔ رودخانه ٔ ریوگرانددونورت واقع و دارای 948000 تن جمعیت است . صنایع غذائی و بافندگی در آن رواج دارد.
-
لولب
لغتنامه دهخدا
لولب . [ ل َ ل َ ] (ع اِ) آب بسیار که جهت بسیاری و تنگی دهانه ٔ کاریز وقت جریان بگردد و گردابش مانند بلبل کوزه شود. آب بسیار که جهت بسیاری و تنگی دهانه ٔ کاریز یا ماشوره به وقت برآمدن گردان و بر صورت نایژه باشد. (منتهی الارب ). || چرخشت . دستگاه عصار...
-
گولک
لغتنامه دهخدا
گولک . [ ل َ ] (اِ) کوزه ٔ دهانه تنگی که دفن کنند و در آن پول ریزند. (ناظم الاطباء). غولک . (آنندراج ). غُلَّک . دخل پول دکان دار. || ریشه ٔ گیاه آنغوزه . (ناظم الاطباء). بیخ انگدان . ریشه ٔ حلتیت . (شعوری ج 2 ص 321).
-
راسین
لغتنامه دهخدا
راسین . (اِخ ) شهری است در ایالت ویسکانسن از ممالک متحده ٔ آمریکا، که در کنار دریاچه ٔ میشیگان و در دهانه ٔ رودخانه ٔ روت و 56هزارگزی شیکاگو واقعست و برطبق آمار سال 1950 م . دارای 70749 تن جمعیت میباشد. در این شهر کارخانه های کاغذسازی ، دباغی ، ماهوت...
-
چشم شور
لغتنامه دهخدا
چشم شور. [ چ َ / چ ِ ] (اِ مرکب ) در تداول عامه ، آلتی برای شست و شوی چشم . لهجه ٔ عامیانه ٔ چشم شوی . ظرفی از بلور یا غیر آن که دهانه اش بفراخی چشمی عادیست ، و در آن داروی مایع ریزند و چشم را بدان شویند. ظرف چشم شویی . رجوع به چشم شوی و چشم شوری و چ...
-
اشبونة
لغتنامه دهخدا
اشبونة. [ اُ ن َ ] (اِخ ) شهری است به مغرب . (منتهی الارب ). لبشونه . لیسبن . لیزبون . (دمشقی ). شهری به اسپانیا. (نفح الطیب ). شهری به اندلس که آنرا لشبونة نیز گویند و آن متصل به شنترین و نزدیک بحر محیط است و در ساحل آن عنبر نیکو یافت میشده است . اب...
-
مغری
لغتنامه دهخدا
مغری . [ م ُ ] (ع ص ) چسبنده و لزوجت پیدا کننده . (آنندراج ). چسبنده .(یادداشت به خط مرحوم دهخدا). دوای خشکی است که اندکی رطوبت لزجی دارد و به وسیله ٔ آن به منافذ و دهانه ها می چسبد و آن را می بندد و مانع سیلان می گردد و هر چیز لزج سیال چسبنده را چون...